کتاب اول
مقدمه کتاب اول
درس های 1 الی 23
انواع مظراب ریز- درس 24 – الی درس 45
درس 46 – الی درس 65
درس 67 – الی درس 79 پایان کتاب اول
ملاحظات در باره درسهای کتاب اول
کتاب اول ویدیو
کتاب دوم
ملاحظات در باره درسهای کتاب دوم
درس اول الی 27
مقدمه کتاب اول
درس های 1 الی 23
انواع مظراب ریز- درس 24 – الی درس 45
درس 46 – الی درس 65
درس 67 – الی درس 79 پایان کتاب اول
ملاحظات در باره درسهای کتاب اول
ملاحظات در باره درسهای کتاب دوم
درس اول الی 27
نام شهری است در خوزستان تستر یا شوشتر می نامند آوازی است محزون و غم انگیز ملودی شوشتری به گوشه منصوری در چهار گاه شباهت دارد و به همین خاطر به آن شوشتری منصوری می گویند آواز شوشتری یکی از مشتقات دستگاه همایون است اگر با دقت به این گوشه توجه کنیم می توان آن را به ملودی بنیادین و زیر بنا برای گوشه های رازو نیاز – میگلی – شمعونی -غریبی – و لیلی و مجنون دانست نت شاهد آن درجه چهارم گام همایون و گستره ملودی تا درجه پنجم است.
در میان آواز و گوشه های ردیف دستگاهی ایران ، بسیاری از گوشه ها دارای اصالتی کهن و دیرینه می باشند که ساختار آنها تا به امروز حفظ شده و شامل ملودی هایی قدیمی از شهر ها و اقوام محلی ایرانی هستند … یکی از این گوشه ها ، آواز شوشتری است.
شوشتری گوشه ای از دستگاه همایون است. دستگاه همایون یکی از بزرگترین دستگاه ها می باشد و بسیار زیبا و دلنشین می باشد. استاد خالقی درباره دستگاه همایون می گوید : گاه فریادی سخت از دل داغدار برمی کشد و با هر ناله ای اشک از دیده می فشاند ولی به زودی طرز کلام را عوض می کند و پند صبوری می دهد و سرشک از رخ مستمعین خود می شوید و قلوب افسرده و پریش را تسلیت و آرامش می بخشد … (نظری به موسیقی_جلد دوم). همایون دارای گوشه های متنوع و در بسیار مهم در موسیقی اصیل ایرانی است از جمله : درآمد – چکاوک – بیداد – موالیان – بختیاری – شوشتری و …
تصنیف هاي شوشتری : رفتم که رفتم ، از نوک مژگان می زنی،
گوشه شوشتری در دانگ بالای دستگاه همایون قرار دارد و گوشه بختیاری نیز ، ترکیبی از مشخصه های مقامی شوشتری با همایون می باشد و به طور کلی سه گوشه شوشتری ، بختیاری و منصوری در فضای اوج دستگاه همایون قرار دارند. استاد وزیری در کتاب آواز شناسی خود آورده است که : شوشتری عینا مثل ابوعطا است ولی با این تفاوت که به جای سی بمل در آواز ابوعطا ، از سی بکار استفاده می شود و اغلب از تاثیر غم روی سی بکار ناله خفیفی داده می شود.
شوشتری دارای گستردگی وسیعی از لحاظ مقامی است و تصنیف ها و آوازهای بسیاری در پرده شوشتری ساخته شده است. استاد عباس کاظمی خاطره ای را از استاد یاوری برای یکی از شاگردان خود نقل کرده اند که : روزی استاد یاوری در باغ خویش ، با ساز ” نی ” برای یکی از اساتید همدوره خود ، چندین و چند گوشه مختلف و متفاوت را در مقام شوشتری اجرا نمودند که متاسفانه بسیاری از آنها در دسترس ما نیست.
شهر شوشتر در میان مسیرهای رودخانه کارون
شوشتری برگرفته از ملودی های محلی شوشتر و نواحی اطراف آن است. شوشتر بنا به گفته تاریخ نویسان از جمله حمزه اصفهانی، عربیشده شوشتر، تشتر (تستر) به معنی خوبتر است و چون شهر شوش رو به ویرانی میرفت، در شش فرسنگی بنا شد که خوشآبوهواتر و حاصلخیز از شوش بود و آن را شوشتر یعنی از شوش بهتر نامیدند. مستوفی در نزهت القلوب میگوید: که شوشتر را شش دروازهاست ازاینرو برخی اصل واژه شوشتر را ششدر احتمال دادند. از شوش به شوشتر و از خوب به خوبترمیرسیم. شوشتر از شهرستانهای استان خوزستان و از طرف مشرق به مسجد سلیمان و از طرف مغرب به دزفول و شوش واز طرف جنوب به اهوازوازطرف شمال به دزفول وکوههای بختیاری محدوداست.این شهرازقرن ششم هجری که اهواز رو به انحطاط رفت مرکزخوزستان شدوتااواخردوره ی قاجاریه مرکزیت خودراحفظ کرد. شوشتر در گویش و اصطلاحات محلی به شهر «چهل پیر» معروف است. زیرا در آن بقاع متبرکه، امامزادهها و مساجد و تکیههای بسیار به چشم میخورد. شوشتر را هیدالو نیز نامیده اند.
« “ شوشتر ” فشرده اي است از ايران بزرگ، شهري در ميان ابرهاي اسطوره و نيز در روشناي تاريخ، با صبحدمي كه شهره آفاق است. تاريخ اين سرزمين را بايد از لابلاي كتابهاي كهن، سفالهاي شكسته و بنا هاي ويران گشته فراهم آورد و آن را از ابهام اساطير بيرون كشيد. شوشتر با كوچه هاي چندين هزار ساله اش هر كدام برگي زرين است از تاريخ كهن ايران، كه بي شك توجه به اين ديار فراموش شده در ايضاح زواياي تاريك تاريخ ميهن ما تأثيري شگرف دارد. اين كوچه ها خاطره سهل ابن عبدالله تستري، قاضي نورالله شوشتري، ملا فتح الله وفايي، علامه شيخ شوشتري را به ياد دارند. همچنان كه پيروزي ايران در جنگ با روم، حملات مشعشعيان، ظهور مهديت كاذب، خدعه صفي ميرزاي دروغين، ظلم نادر و لگد كوب شدن توسط سم ستوران ظالمين را هرگز از ياد نخواهند برد. شوشتر زبان گوياي تاريخي كهن و سخنگوي بازمانده هاي گرانبهايي است كه از دل خاك بيرون كشيده مي شوند، يا در دل سنگها و كوهها يافت مي گردند، و در شمار پرمعناترين آثار بجاي مانده از ايران كهن هستند. »
تصنیف شوشتری : هر چی دارم سی تو دارم.
منابع:
بیا تا گل بر افشانيم
رسیدند خیل یاران او نیا مد
در میخانه بستند او نیا مد
بدل دادم نوید دید ن او
ولی تا پشت در هم او نیامد
بنوشیدند جام می پیا پی
پراز می جام وی شد او نیامد
غزل پر زد بدور پرده ساز
بگوش آوای گرم او نیامد
هوا مست از شمیم زلف اوشد
نفس در سینه ماند و او نیامد
شد م پرسا ن ز حا ل اودریغا
همه لبها گزیدند او نیامد
روان گشتم پریشان در پی او
بهر میخانه رفتم او نیامد
بدنبالش به دشت و کوه رفتم
بهار و نرگس آ مد اونیامد
ز رنگ روی او با گل بگفتم
گلستانی خبر شد او نیامد
بگفتم پندی ای پیر خرابا ت
دل از حسرت بمرد و او نیا مد
بگفتا نی عجب در دام دیگر
گرفتا رو سبب این شد نیا مد
تو پنداری به قصه همچو فرهاد
تو رفتی بیستون شیرین نیامد
مکن او را ملامت این نزیبد
چرا در بزم رندان او نیا مد
براهش سربه دار مانند منصور
ندادی لاجرم او هم نیا مد
بدل گو تونشو نو مید هر گز
اگر در آ سمانت مه نیا مد
گر اورا عشق تو بودی پذ یرا
دهم مژ ده که روزی او بیاید
منصور- ت
سپتامبر 2016
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی؛ مگر اینکه بتونی به مادربزرگت توضیحش بدی. آینشتاین
تمام نویسندگان با کلمه مینویسند، اما تنها شاعران هستند که کلمه را میبینند. آنچه شعر و نثر را از هم جدا میکند، همین رویت کلمه است. شاعر با احساسِ نخستینِ کلمه مینویسد، یعنی با کودکیاش. تنها کودکی شاعران بلند است. آتیلا ایلهان ۱۹۲۵-۲۰۰۵
زیباییشناسی/ استتیک رشتهای در فلسفه برای بررسی محرکات/ ایموسیون و ذهن در رابطه با حس زیبایی در ادبیات و هنرهاست؛ جدا از ملاحظات اخلاق، سلوک، اجتماعی، عملی، اقتصادی. استاتیک/ ایستانگری ربطی به استتیک ندارد. بیان حظ و نقد زیبایی/ زشتی هنر است. لذا برای نقد یک شعر، معیارهای زیباشناسانه بکار میروند. فکر، تخیل، عاطفه، بدعت، بیان ﺍﺯ دید ﻣﻌﻨﺎیی ﻭ ﺯیبایی شناسیک دارای مصالح کلامی، ﺭﻭﺍﺑـﻂ ﻣﻨﻄﻘـی، خلاقیت بدیع میباشند. فکر و تخیل با عاطفه و کلام بیان میشوند.
فکر یکی از فعالیتهای ذهنی مانند تخیل، شناخت، حضور، وجدان، مشعر فرد میباشد که منجر به یک ایده مشخص میشود. فکر بن استدلال، گفتار، کردار است. تخیل توان تجسم، تصویر، حس های جدید است- بدون ورودی از حواس ۵گانه بینایی، شنوایی- که به کمک به حل مسایل و اجماع/ انتگراسیون تجربه و یادگیری می کند. قصه و روایت برای پرورش تخیلاند که با دقت در کلمات داستان “جهان برانگیخته” ایجاد میشود افساه پریان، داستانهای تخیلی، یا علمی-تخیلی در باره کرات سماوی – چند نموناند. تخیل با حافظه، ادراک، خلاقیت، بیان هنری ربط دارد. تخیل با باور و واقعیت فرق دارد.
ﻓﻬﻢ شعر برای مخاطب با ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ منطق ممکن میشود؛ ولی از دید هنری مخاطب از آن حظ میکند. زیبایی شناسی شعر را میتوان در ۱۲ اصل زیر ردیف کرد: سلسله مراتب، تمرکز، تباین/ تقابل، تنش/ چیرگی، توازن/ تناسب، ریتم، جریان، عمق، مقیاس، حرکت/ توسعه، وحدت، همآهنگی. هر کدام از این ۱۲ اصل زیبایی شناسی در شعر با نمونه ای تبیین میشود. بخاطر ماهیت تلخیصی این جستار، تاویل شعر، بررسی آرایه های بلاغی داده نشده؛ صرفا سرنخهای مربوط به اصول ۱۲ گانه زیبایی فرمولوار اشاره میشوند. یک شعر میتواند چندین اصل زیباییشناسی را بکار بندد.
۱-سلسله مراتب، هیرارشی چینش اقلام از زبر تا زیر یا از زیر تا زبر میباشد. این اقلام میتوانند اشیاء، نامها، ارزشها، مقولات باشند. نمونه: کهکشان شیری، منظومه شمسی، خورشید، زمین، ماه. ریشه، تنه، شاخه، برگ، درخت. این چینش ساختار یک شعر را تعیین میکند. در این ساختار رتبه بالا، صدر، فوق، علیا و پابین، ذیل، تحت، سفلا بین اجزاء برقرار میشود.
شاملو در چینش اقلام صحنه در مرگ ناصری- هم سلسله مراتب هم ظاهر/ باطن را برای معنی مضاعف بکار میبرد. مسیح شخصیتی آسمانی در جمع زمینییان سرکوبگر رومی و فلسطنیان بومی برای دیدگاه شاعر تعبد و فرصت میآفریند. سلسله مراتب کاربرده در این شعر زبر تا زیر از مسیح، صلیب، خط به درد، تازیانه، خون میرسد. حتی در گزینش واژه ها شاملو کلمه را با سوژه محرم میکند. تازیانه را در شان مسیح ندانسته “رشته چرمباف” مینامد:
با آوازی يكدست،
يكدست،
دنبالة چوبينِ بار
در قفايش
خطّی سنگين و مرتعش
بر خاك میكشيد.
“تاج خاری بر سرش بگذارید”
و آوازِ درازِ دنبالة بار
در هذيانِ دردش
يكدست
رشتهای آتشين
میرشت.
“شتاب كن ناصری، شتاب كن”
از زحمی كه در جان خويش يافت
سبك شد
و چونان قويی مغرور
در زلاليِ خويشتن نگريست
“تازيانهاش بزنيد”
رشتة چرمباف
فرود آمد.
و ريسمانِ بیانتهايِ سرخ
در طولِ خويش
از گرهي بزرگ
برگذشت.
۲- تمرکز، تایید در روال توجه تام به یک شیئ یا سوژه در شعر میباشد. فروغ در شعر کوتاه دلم.. تسلسل تصویرها را برای القای معنای فشرده گذار از شب به روز با تمرکز روی مرگ بکار میبرد. این موتیفها بتریتب بکار رفتهاند: دل گرفته/ غم، پوست کشیده/ جنازه، تاریک/ مرگ، تصویر مرده بدون آفتاب و جیک گنجشگها، سرانجام با تصعید به آسمان:
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیدهی شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکاند
چراغهای رابطه تاریکاند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنیست.
۳- تباین Contrast قیاس ۲ چیز باهم برای تاکید بر تفاوت آنهاست؛ مانند نور و تاریکی. این ۲ چیز ثابت نبوده؛ در تغییر، یکی بر دیگری ﺗـﺴﻠﻂ /چیرﮔی مییابد. در شعر هم یکی از موتیفها بر دیگری چیره بوده؛ ابرساختار برای بقیه است. در یک شعر موتیف اصلی به اشکال گوناگون ظاهر میشود. فروغ با آمیختن عاطفه با هوش بصورت تناقض/ پارادوکس زیر میگوید:
چه مهربان بودی ای یار
ای یگانهترین یار
وقتی دروغ میگفتی..
تباین تصریحی یعنی ۲ سر تضاد نامبرده شده؛ تباین تلویحی با جانشینی معنای تضاد ارایه میشود. گاهی امکان وجود و احتمال کاربرد هم این تباین را آشکار میکند. در بیت زیر صائب تبریزی محدودیت فردی مغان با بینهایت بودن طبیعت تاک انگور در تقابل است:
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان./ هزار باده ناخورده در رگ تاک است. ایهام یعنی ظاهر مشترک ۲ واژه با معنای مختلف هم باید مداقه شود؛ گل اول بمعنی شکوفه و گل دوم بمعنای خاک خیس آمده: عجب نیست از گل که خندد به سروی./ که در این چمن، پای در گل نشیند.
اخوان در زمستان تباین/ کنتراست ضدین و سلطه زمستان را با مثال گرمی زنده با سردی محیط در تباین بصری، عاطفی، آرمانی میآورد:
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان است.
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک و لغزان است.
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است.
نفس، کز گرمگاه سینه میاید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
***********
4- تنش Tension فشار در وضع ذهنی یا عاطفی بوده؛ نیز کشیدن چیزی از 2 سوی مخالف می باشد. روشن است که یک شعر می تواند تصویر یک سر تضاد بدون تنش باشد. ولی هیجان شعر/ فیلم/ نمایش با ایجاد تنش مخاطب را مجذوب می کند. فیلمهای چند دهه گذشته با کاربرد تنش، بیننده را لبه صندلی در تعلیق می برد. نمونه: از این بهتر نمیشه 1997 با بازی جک نیکلسون در نقش وسواسی عجول محافظه گرا – او جایزه اسکار را گرفت. برای فروغ با عارضه 2قطبی افسردگی/ شور یا مانیک، تنش دورنی و بیرونی با محیط/ پدر- بخش عمده روند خلاقیت هنری او مانند هدایت بود. فروغ در باغ فتح تنش بین من و تو، ما و آنها، شهامت/ ترس را با ایماژها، مراسم، اسناد ارایه می دهد:
آن کلاغی که پرید
از فراز سر ما
و فرو رفت در اندیشهء آشفتهء ابری ولگرد
و صدایش همچون نیزهء کوتاهی پهنای افق را پیمود
خبر ما را با خود خواهد برد به شهر
همه میدانند
همه میدانند
که من و تو از آن روزنهء سرد عبوس
باغ را دیدیم
و از آن شاخهء بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه میترسند
همه میترسند، اما من و تو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم
و نترسیدیم.
5- توازن Balance ایجاد ثبات، قرار در 2 سوی یک تضاد؛ همسنگی 2کفه ترازو است. در ﺗﻘﺎﺑـﻞ/ ﺗـﻮﺍﺯﻥ، گاهی موتیفهای یک شعر با هم تقابل داشته؛ ولی موازنه دار اند. هراکلیتوس 535- 475 ق.م. موطن او ترکیه بود که ساتراپ هخامنشیان بود. او در کتابش درباره طبیعت وحدت اضداد، حرکت در جهان، سیالیت همه چیز را تبیین می کند.
عناصر متضاد یک شعر تقابل برای ایجاد تنش و تضاد ایجاد می کنند. ناجورها بهم می پیوندند، از تفاوتها زیباترین همآهنگی بیرون می زند. در توازن تلویح 2 چیز متباین، متقابل اند که همدیگر را تکمیل می کنند. محور تقارن شب جفتهای رهایی/ دربند، شام/ آفتاب، یاد/ از خاطر برده، نومیدی/ امید را ردیف می کند. در شبانه زیر شاملو تقارن شب و روز را در نیمه شب بصورت بصری با توازن 2 جمله در چپ و راست یا بالا و پایین شب آورده:
اعترافی طولانی ست شب اعترافی طولانی است
فریادی برای رهایی ست شب فریادی برای رهایی ست
و فریادی
برای بند.
شب
اعترافی طولانی ست.
اگر نخستین شب زندان است
یا شام واپسین
ـ تا آفتاب دیگر را
در چهارراه ها فرا یاد آری
یا خود به حلقه ی دارش از خاطر ببری ـ
فریادی بی انتها ست شب فریادی بی انتهاست
فریادی از نو میدی فریادی از امید
فریادی برای رهایی ست شب فریادی برای بند
شب
فریادی طولانی ست.
آتش دل یا آتشی در سینه دارم جاودانی، عنوان ترانه یا تصنیفی قدیمی با صدای قمرالملوک وزیری است که شعر ترانهٔ آن توسط حسین پژمان بختیاری (زاده ۱۲۷۹، درگذشت ۱۳۵۳ در تهران)، شاعر و ترانه سرای نامی ایران بر روی آهنگی از مرتضی نی داوود (زاده ۱۲۷۹ در تهران، درگذشت: ۱۳۶۹ درلسآنجلس)، سروده شدهاست. این ترانه نخستین بار با صدای قمر و در همراهی با نغمه تار آهنگساز آن (مرتضی خان نی داوود)، در سال ۱۳۱۵ خورشیدی و در محل گراند هتل تهران، واقع در خیابان لاله زار، اجرا شد.
از این تصنیف مرتضی نی داوود، که به گفته خود او بهترین آهنگ او محسوب میشود، بعدها اجراهای دیگری توسط خوانندگان دیگر نیز اجرا شد، که از آن جمله اجرای آن با صدای صدیق تعریف (زاده ۱۳۳۴ در سنندج) در سال 1378 خورشیدی در آلبوم ماه بانو (یادواره قمرالملوک وزیری)، و نیز اجرای همایون شجریان (زاده ۱۳۵۴ در تهران) در سال 1384 خورشیدی برای سریال رسم عاشقی اجرا شد و در نهایت سال 1389 با اجرای دیگری از ایشان به تنظیم مزدا انصاری در آلبوم شب جدایی منتشر شد.
نخستین عبارات این تصنیف، بعنوان یکی از شاخصترین کارهای قمرالملوک وزیری بر سنگ قبر او در گورستان ظهیرالدوله درج شدهاست.
در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۴ خورشیدی، مجله تماشا که نشریهای وابسته به سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران و از جمله پرخوانندهترین نشریات کشور بود، با تلاش و پی گیری زیاد، با تنی چند از نزدیکترین یاران و همکاران و آشنایان بانو قمرالملوک وزیری، از جمله مرتضی نی داوود، عبدالله طالع همدانی و… مصاحبههایی ترتیب داد، که هدف از آن ترسیم چهرهای واقعی از قمر، از شبکهٔ خاطرهها و کلاف سردرگم اسناد و یادبودها بود. در یکی از این مصاحبهها، که تحت عنوان «بدری در کام خسوف» و در نشریه تماشا، مورخه روز ۲۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۴ به چاپ رسید، مرتضی نی داوود، ضمن بیان مطالب متعدد و متنوعی پیرامون قمرالملوک وزیری و آثار او، از دو ترانه قدیمی مرغ سحر و آتش دل، به عنوان دو تا از شاخصترین آثار مشترک خویش با قمرالملوک وزیری نام میبرد و شرح مختصری در باب تاریخچه و نحوهٔ شکل گیری این دو ترانهٔ مشهور ارائه میکند. نی داوود میگوید:
… بیش از همه ملک الشعرای بهار بود که برای [کارهای مشترک] ما [با قمرالملوک وزیری]، ترانه میساخت. پژمان بختیاری، احمدی، وحید دستگردی و مؤیدثابتی شاعر خراسانی، بعد از او [یعنی بهار] با ما همکاری داشتند….[از جمله در تصنیف مرغ سحر]، از روی آهنگ بنده، مرحوم ملک الشعرای بهار، این شعر را ساختند: «مرغ سحر ناله سر کن، داغ مرا تازه تر کن، بلبل پربسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا…»، و قمر هم آن را خواند. این ترانه و آهنگ آن، بهترین و معروفترین ترانه و آهنگ زمان خودش شد. حتی حالا وقتی خودم آن را میشنوم، حظّ میکنم. اما همانطور که گفتم، غیر از مرحوم ملک، شادروان پژمان بختیاری هم با قمر و من همکاری داشتند و یک بار، ضمن اینکه بنده آهنگی میساختم، مرحوم پژمان شعر آن را سرودند. آهنگ در مایه دشتی است و شعرش این است: «آتشی در سینه دارم جاودانی، عمر من مرگیست نامش زندگانی، رحمتی کن کز غمت جان میسپارم، بیش از این من طاقت هجران ندارم….»
از شرح ارائه شده توسط نی داوود پیداست که شعر تصنیف آتش دل، توسط پژمان بختیاری در حین ساخت آهنگ آن توسط مرتضی نی داوود سروده شدهاست. از قرائن و شواهد چنین برمی آید که ساخت شعر و ترانهٔ این تصنیف در سال ۱۳۱۵ خورشیدی صورت پذیرفته و نخستین اجرای آن، توسط قمرالملوک وزیری در همان سال، با تار مرتضی خان نی داوود و در محل گراند هتل تهران بودهاست. همچنین مدتی بعد از این اجرا، اجرایی دیگر از این ترانه با صدای قمرالملوک و تار نی داوود توسط کمپانی هیزماسترویس بر روی صفحه گرامافون ضبط گردید که این نسخه خوشبختانه موجود و در دسترس میباشد.
بیات ترک از لحاظ رابطهٔ فواصل با درآمد، قدری یکنواخت به گوش میرسد. نُت شاهد آن، درجهٔ سوم گام شور، و نت ایست آن، درجهٔ هفتم آن است. بیات ترک به دلیل نزدیکی به ماهور، قابلیت اجرایی بسیاری از گوشههای ماهور را دارد. بیات زند تنوعی در تغییر بنیهٔ شور است که در انتها نیز به شور ختم میشود؛ زیرا اختلافی در فواصل شور وزند (با علامت تغییر دهنده) وجود ندارد.
فواصل بیات ترک را دوم و سوم بزرگ، چهارم و پنجم درست، ششم بزرگ، هفتم نیم بزرگ و هنگام تشکیل میدهند که با رعایت تطابق فواصل با مقام ملایم دلگشا در موسیقی مقامی منطبق است. از معروفترین آلبومهای بیات زند، آستان جانان از محمدرضا شجریان و گل صدبرگ از شهرام ناظری هستند.
آواز(بیات) ترک در ردیف میرزا عبدالله شامل گوشههای زیر است
درآمد اول دوگاه فرود درآمد دوم درآمد سوم حاجی حسنی بستهنگار زنگوله خسروانی نغمه فِیلی مهربانی جامهدران مهدی ضرّابی روحالارواح مهدی بیات ترک
بیات ترک از لحاظ رابطهٔ فواصل با درآمد، قدری یکنواخت به گوش میرسد. نُت شاهد آن، درجهٔ سوم گام شور، و نت ایست آن، درجهٔ هفتم آن است. بیات ترک به دلیل نزدیکی به ماهور، قابلیت اجرایی بسیاری از گوشههای ماهور را دارد. بیات زند تنوعی در تغییر بنیهٔ شور است که در انتها نیز به شور ختم میشود؛ زیرا اختلافی در فواصل شور وزند (با علامت تغییر دهنده) وجود ندارد.
فواصل بیات ترک را دوم و سوم بزرگ، چهارم و پنجم درست، ششم بزرگ، هفتم نیم بزرگ و هنگام تشکیل میدهند که با رعایت تطابق فواصل با مقام ملایم دلگشا در موسیقی مقامی منطبق است. از معروفترین آلبومهای بیات زند، آستان جانان از محمدرضا شجریان و گل صدبرگ از شهرام ناظری هستند.
آواز(بیات) ترک در ردیف میرزا عبدالله شامل گوشههای زیر است
درآمد اول دوگاه فرود درآمد دوم درآمد سوم حاجی حسنی بستهنگار زنگوله خسروانی نغمه فِیلی مهربانی جامهدران مهدی ضرّابی روحالارواح مهدی بیات ترک
|
How playing an instrument benefits your brain – Anita Collins
“نو آوری در موسیقی کلاسیک ایرانی” دیدار و گفتگو با استاد حسین علیزاده
شناخت نظری و عملی موسیقی ایرانی – جلسه اول
کارگاه هنر – تصنیف خوانی ۳۱ – تمرین تصنیف خرقه
تنظیم مسیو لومر( ۱۲۷۹ – ۱۹۰۰ میلادی)
و سپس تنظیم بزرگ لشگری با اجرای سیما مافیها
و گل های رنگارنگ برنامه ۳۲۶ با صدای پوران
In C Major – در ماهور دو
شعر
in D Major – در ماهور ر
(زاده ۱۲۵۹ (قمری) در طالقان – درگذشت ۱۳۲۴ (قمری) در تهران)، موسیقیدان، شاعر، ترانهسرا و خوشنویس ایرانی معاصر بود.
تخلصش در شعر و ترانه شیدا نیز به خاطر پیوستگی با حلقه درویشان، لقب مسرور علی را برای خود انتخاب کرد و با وجود حمایت والی شیراز، آنجا را ترک گفت و در خدمت صفا علیشاه ظهیرالدوله در خانقاه صفی علیشاه خاکسار شد و تن به درویشی (نعمت اللهی صفی علیشاهی) و فقر عارفانه داد. علیاکبر شیدا، صاحب مشهورترین آثار موسیقی ایرانی در یکصد سال گذشتهاست. تصنیفها، اشعار و آهنگهای عاشقانه او بخش موثری از خاطرات نسلهای ایرانی از دهه ۱۳۲۰ به بعد است که در رادیو ایران بنا گذاشته شد. این اثرگذاری عمیق هنوز پس از ۶۰ سال و با وجود سانسور گسترده آثار ساخته شده براساس تصنیفهای شیدا که توسط خوانندگان زن خوانده شده همچنان پابرجاست.
با وجود اهمیت و شهرت شیدا به جز چند نقل قول از عارف و روحالله خالقی که در همه منابع تکرار میشوند، هنوز هیچ مطالعه مستقلی در باره شیدا انجام نگرفتهاست. او هم، اشتهار به شیرازی داشت و هم اصفهانی و در تهران و در سلک دراویش نعمت اللهی از دنیا رفت. پیوندش با انجمن اخوت و تصنیفی که با نام میلاد نبی در مجالس انجمن خوانده میشد و به شیدا منسوب است تنها رد پایی است که از حضورش در عرصههای همگانی داریم. اگر چه تاثیر تصنیفهایش بر عارف قزوینی باعث شده تا نشانههای سبک او را در تصنیفهای عارف و دیگر تصانیفی که در دوره مشروطیت سروده شدهاست به عیان ببینیم.
با سپاس و قدر دانی از استاد و محقق موسیقی ایرانی آقای منصور اعظمی کیا. مطالب زیر از کتاب آموزش تحلیلی تصنیف خوانی استفاده شده است.
تصنیف ز من نگارم ساخته درویش خان
آواز استاد نصرالله ناصحپور
سهتار استاد محمد رضا لطفی
با سپاس و قدر دانی از استاد و محقق موسیقی ایرانی آقای منصور اعظمی کیا. مطالب زیر از کتاب آموزش تحلیلی تصنیف خوانی استفاده شده است.
اولین پیشنهاد من یک سرود میهنی بر پایه شعر بانوی شعر معاصر ایران سیمین بهبهانی یعنی « دوباره میسازمت وطن » است.
شرایط پیشنهادی برای داوطلبین شرکت در این گروه:
۱- گروه کر : شرکت برای داوطلبین زن و مرد آزاد است برای شروع حد اقل ۵ نفر برای خانم ها و ۵ نفر آقایان
۲- تک خوان های زن و مرد ( برای تک خوان این سرود ، بعدا تصمیم گیری خواهیم کرد)
۳- ساخت اهنگ برای این شعر میهنی را، بطور مشترک و با کمک یکدیگر سامان میدهیم تجربه قبلی اهنگ سازی لازم نیست بقول فرنگی ها میخواهیم Brainstorming گرده باشیم. بفکریک اتود در دستگاهی متناسب و سازگار با محتوا و فرم شعر به نت در بیاورید یا یک فایل صوتی با ساز و یا حتی با صدای خودتان ضبط و همراه بیاورید. این یک کار گروهی ست و با ارای جمعی قطعه ای با بررسی و انتخاب و چه بسا بطور آموزشی پیدا کرده به تجربه در میآوریم. قدری به سرود های مشابه گوش کنید و ایده بگیرید.بر اساس وزن این شعر و با توجه به معانی و محتوای ان ضرباهنگ و ریتم های مناسب را پیدا کنید با توجه به محتوای شعر نغمات و ملودی های متناسبی را در دستگاه های ایرانی برای نمونه : دشتی ، چهارگاه ، ماهور ، بیات ترک و اصفهان
لطفا اکر نظری دارید و با روح این حرکت موافقید در دعوت افراد و نحوه اداره این پروژه با ما همکاری داشته باشید.
با سپاس فراوان
>
آموزش زبان موسیقی در درک واجرای آن نقش کلیدی دارد این دوره مقدماتی آموزش سلفژ و زبان موسیقی برای همگان از مبتدی و یا حتی کساتی که در حال فراگیری ساز و یا آواز هستند مفید و آموزنده خواهد بود. کارگاه تصنیف خوانی … Continue reading
18 July زاد روز سیمین بهبهانی است در این ویدئو کوتاه داریوش اقبالی این شعر زیبا را در حضور سیمین بهبهانی اجرا میکند. یادش گرامی! دوباره میسازمت وطن! اگر چه با خشت جان خويش ستون به سقف تو میزنم، اگر چه … Continue reading
7881 Beechcraft Ave
Gaithersburg, MD 20879
For help please call: 5712172631
Directions:
From Shady Grove Rd towards AirparkTurn left into Muncaster Mill Rd.Turn right into WoodField RdImmediatelyTurn left to enter the shopping plaza ( Rute 124 Plaza)Continue strait through the plaza into the Beechcraft ave.Turn right into the 3red Building 7881 Rover Industries buildingPark in the front parking aresEnter the side Entrance up to the Second Floor
عباس کیارستمی٬ فیلمساز سرشناس ایرانی و تنها برنده ایرانی نخل طلای جشنواره کن پس از دورهای بیماری و پشت سرگذاشتن چند عمل جراحی در پاریس درگذشت.
کیارستمی از نگاه بسیاری از منتقدان و فیلمسازان جهان مهمترین و شناختهشدهترین کارگردان ایرانی بود و بارها نشریات مختلف او را به عنوان یکی از بهترین کارگردانان جهان انتخاب کرده بودند.
روزنامه گاردین در سال ۲۰۰۳ که او را به عنوان بهترین کارگردان زنده غیرآمریکایی جهان انتخاب کرده بود در وصفش نوشت: “کیارستمی ماهرانه تفسیر مرگ را در پشت سادگی و شفقت فیلمهایش پنهان کرده است. او همچنین با تلفیق داستان و مستند و استفاده از بازیگران حرفهای و غیرحرفهای در فیلمهایش، سینمایش را پیچیده کرده است که تاثیری حیرتآور می گذارد.”
امشب در سر شوری دارم…… امشب در دل نــوری دارم
باز امشب در اوج آسـمانم …….رازی بـاشـــد بـا ستارگانم
امشب يک سر شوق وشورم…… از ايـن عــالــم گــويــی دورم
از شـادی پـر گـيرم کـه رسـم بـه فلک
سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
در آسمان ها غوغا فکنم
سبو بريزم ساغر شکنم
امشب يک سر شوق وشورم
از ايـن عــالــم گــويــی دورم
با ماه و پـرويـن سخنی گويم
وز روی مه خـود اثـری جويـم
جان يابم زين شبها
می کاهم از غمها
مـاه و زهـره را بــه طـرب آرم
از خود بي خبرم ز شعف دارم
نغمه ای بر لب ها
نغمه ای بر لب ها
امشب يک سر شوق وشورم
از ايـن عــالــم گــويــی دورم
امشب در سر شوری دارم…… امشب در دل نــوری دارم
باز امشب در اوج آسـمانم……. رازی بـاشـــد بـا ستارگانم
امشب يک سر شوق وشورم……. از ايـن عــالــم گــويــی دورم
داستان کوتاه از کتاب نبض نوشته فریده نزاکتی (جهان بین ) اهواز 1358
خاله ملوک برو رویی داشت . کمی تو پر و گوشتی . با موهای بلوطی و پوستی روشن و صاف. بچه دار نمی شد . مرا مثل اولاد خودش دوست داشت. اگر پدرم می گذاشت ، هرجا می رفت میخواست مرا هم همراه خودش ببرد. انگار روضه خوانی بزرگی بود منزل یکی از پولدارهای کرمانشاه. خاله با اصرار زیاد اجازه مرا از بابا گرفت. یکی از چادرهای خآودش را برایم از بالای سر تا زده بود و کمابیش چادر را اندازه ام کر. چنده بود. از خنکی داخل چادر کیف می کردم. از روی پل شیرو خورشید رد شدیم و خیلی زود رسیدیم و درست زیر منبر ، یکی از دسته خواهرچه های خاله به او جا داد. برایش جا گرفته بودند.
دیوارهای حیاط را با پارچه سیاه پوشانده بودند. تمام حیاط را فرش کرده بودند. دور تا دور منبر خانم های متشخص و زیبای شهر نشسته بودند. حرف و نقل خاله با دسته خواهرچه هایش تمامی نداشت تا که آقا سر منبر آمد. بگمانم غروب روزعاشورا بود، شام غریبان.
آقای سیدی با عمامه سیاه سر منبر رفت . از حسین می گفت و از زینب. همه را بگریه انداخت. مرا هم. خیلی سوزناک می خواند و صحنه عاشورا را تعریف میکرد. بعد چای آوردند و بعد خرما در سینی گرد ورشو. یواش یوش آفتاب زرد می شد. در این فاصله دو آقای دیگر هم سر منبر رفتند ولی انگار همه منتظر یک آقا بودند ، آقا لسان. غروب شده بود و هوا تاریک روشن بود. آقا لسان با سلام و صلوات سر منبر رفتند و ازعلی و اولاد علی گفتند ، از حسین و عاشورا و هفتاد ودو تن، از زینب و شام غریبان. دیگرتاریک تاریک شده بود. گریه ها به مویه و شیون بدل شد. خود آقا لسان هم گریه میکرد. برای غریبی حسین برای غریبی زینب و طفلان مسلم. همه در دریای درد غوطه می خوردند و بر زانوها و سینه هایشان می زدند. وقتی به توصیف دقیق شام غریبان رسید، دسته ای کبوتر سفید را بر فراز خانه و به سوی منبر رها کردند. پرنده ها بالای سرمان می چرخیدند ، بر روی منبر می نشستند و بر می خاستند. آقا صدا زد و چراغهای زنبوری را خاموش کردند . تاریکی بر همه جا سایه افکنده بود و صدای غمین و پر جذبه آقا همه را سحر کرده بود. صدایش قوی و زیبا در تمامی جان ما رسوخ کرده بود.
آقا لسان ، همانطور که چشم به او دوخته بودم و در هاله تنها شمع روشن مجلس ، از کنار منبر او را میدیدم که بر سرش می کوفت . یک باره عبایش را کنار زد و گریبانش را درید. چنگ زد و یقه پیراهن سفیدش را پاره پاره کرد و همانطور که کبوترها بر بالای منبر می پریدند از روی منبر به پایین روی زنها افتاد. فریاد و ضجه زنها بآسمان برخاست و بعد این زنها بودند که چنگ انداختند و پیراهن و عبای آقا ، سید اولاد پیغمبر را تکه تکه کردند و به تبرک بردند. هر تکه کوچک به دست کسی افتاد.خاله جان یک تکه به اندازه یک کف دست گیر آورده بود که بعدا با دوستش نصف کرد. گیر کی می آمد ؟ تبرک بود پیراهن آقا، تبرک بود وقتی که در جذبه عشق حسین به بیخودی رسیده بود و گریبان چاک داده بود.
زمان در نظرم کش می آمد. تا حدی ترسیده بودم ولی خاله کنارم بود به او چسبیده بودم . همچنان همهمه گریه و درد در میان زنها و عزاداران ادامه داشت. آقا در تاریکی و در میان بهت ، در میان زنها افتاده بود و آنها لباس را به تنش تکه تکه کرده بودند. صدای ضجه و آهنگ حسین حسین قطع نمی شد . زنها همچنان به سرو سینه شان می زدند.
بعد صدای دوری به گوشم خورد صدای دوری آمد : اعوذ بالله من الشیطان رجیم ، بسم الله الرحمن و الرحیم . دو نفر چراغهای توری به دست به حیاط آمدند . چراغها را بر پایه هایشان آویختند . نوری شدید و زرد . آقا را که حالا آرام گرفته بود و بهت زده می نمود خلعت بر تن کردند و عبا بر دوش نهادند و از پله های منبر بالا بردند. همه از ته دل صلوات فرستادند. الهم صلی علی محمد و آل محمد.الهم صلی علی محمد و آل محمد . الهم صلی علی محمد و آل محمد.
به خانه که رسیدیم خاله جان خیلی ساکت و گرفته بود . همیشه بعد از اینکه از روضه برمی گشت سر حال می شد. می گفت رفتیم برای سیدالشهدا گریه کردیم دلمان باز شد ولی این دفعه عجیب بود. بی بی که آمد متوجه شد دخترش ساکت و غم زده است .پرسید چی شده؟ روضه چطور بود؟ خاله جان بحرف آمد و همه محیط و همه لحظات را برای بی بی نقاشی کرد و بعد به آنجا رسید…………
همه جا سیاه و سرد بود. آقا لسان گریه می کرد و برای مظلومیت سیدالشهدا گریبان چاک داده بود . دریای اشک از چشم همه روان بود. یادم نیست که بیهوش شدم یا به بیخودی رسیدم . چشم باز کردم آقا لسان را دیدم کفتر شده بود و بر لبه طاق نما نشسته بود . چراغها را روشن کرده بودند و دنبال آقا در میان جمعیت می گشتند . آقا آب شده بود و به زمین فرو رفته بود. همه ساکت و بهت زده بودند . تنها من می دانستم چی شده. اقا کفتر شده بود و لبه طاق نما نشسته بود. ساکت نشسته بود حتی بغبغو هم نمی کرد. چشمهایش سرخ سرخ بود . انگار از چشمهایش خون می ریخت . هیچوقت کفتری به این سفیدی ندیده بودم .
بهت زده به خاله نگاه کردم .
لوریس چکناواریان
[ آهنگساز و رهبر ارکستر ]
«کیهان کلهر» بعد از سالها حضور در عرصههای جهانی موسیقی، توانسته است هماکنون به عنوان یک شخصیت بینالمللی، موسیقی ایران را به دنیا بشناساند. در موسیقی ایران،این اتفاق بدیعی است؛ در این سالها البته که بسیاری از موزیسینها -از خوانندگان گرفته تا نوازندگان و آهنگسازان- بدون هیچ کمکی و تنها بر اساسِ تواناییهای فردی خویش،تلاش کردهاند تا موسیقی ایرانی را در سالنهای مهم دنیا و فستیوالها به اجرا درآورند و باید قدردان تمامی آنها بود؛ اما در این میان تنها چهرههای محدودی هستند که علاوه براجرای صرف کنسرت، این فرصت را یافتهاند تا با ناشران بزرگ دنیا فعالیت و با موزیسینهای بزرگِ جهان روی صحنه بروند و «کیهان کلهر» یکی از این نامهای معدود است. حضور او در ایران، آن هم بعد از این سالها، فرصت مغتنمی برای هنردوستان و مخاطبان ایرانی بود تا از هنر کمانچهنوازِ شهیر خود بهره بگیرند و بیهیچ ملاحظهای، «کیهانکلهر» اتفاقی را رقم زد که در نوع خود بینظیر بود.
میدانید من علاوه بر آنکه همیشه و هر روز مشغول فعالیتهای موسیقایی خودم هستم؛ یک مخاطب جدی هم برای برنامههای موسیقی هستم و همچنان کنسرت دیدن من را به شعفوامیدارد. گاهی البته سرخورده میشوم و گاهی از کنسرت جوانانِ مستعد و اساتید و پیشکسوتان به هیجان میآیم؛ اما نمیتوانم خوشحالی خودم را از دیدنِ «پردگیان باغهایسکوت» پنهان کنم و این نکته را نگویم که این کنسرت، یکی از برترین کنسرتهایی بود که در سالهای اخیر دیدهام. گروهِ فوقالعاده، همنوایی تحسینآمیز با نوازندگان دیگر و بهخصوص نوید افقه و البته تکنوازیِ بیهمتای کسی که با اطمینان خاطر میتوانم به او «استاد کلهر» بگویم. تعجب نکنید، درست است من به خاطر سبکِ موسیقیای که کارمیکنم، بیشتر هم مخاطبِ موسیقی کلاسیک هستم؛ اما مگر میشود که موسیقیِ خوب، در هر سبک و سیاقی که باشد، هر کسی را -و خب یک موزیسین را- به وجد نیاورد؟ بهخصوص اینکه موسیقی کلهر را نمیتوان به موسیقی سنتی ایران محدود کرد، زبانِ موسیقایی او، زبانی بینالمللی است؛ یعنی در حالی که از دستگاههای و مقامهای موسیقی ایرانبهره میگیرد، میتواند رنگآمیزی جهانی به موسیقیاش بدهد. باز هم تعجب نکنید، هیچ موسیقیای زبان ندارد، بله من هم بر این اعتقادم که موسیقی -در هر سبک و سیاقی- زبانیبینالمللی است، اما شما مگر در چند کنسرت میتوانید حس کنید که کسی با مقامها و ردیفهای ایرانی، طوری بنوازد که منِ مخاطبِ موسیقی کلاسیک، احساس کنم که موسیقی اوتا این اندازه به من نزدیک است؟ لابد میپرسید چرا؟ چگونه این اتفاق رخ میدهد؟ چگونه با کمانچه و عود و ضرب چنین حرفی میزنم؟ خیالتان را راحت کنم، خودم هم نمیدانم. حس است دیگر… مگر میشود حس را توضیح داد؟ شما هیچ توضیحی میتوانید به احساسِ عاشقانهاتان برای یک نفر داشته باشید؟ میتوانید حستان را از موسیقی بتهوون وموتسارت و شجریان بیان کنید و بگویید این موسیقی شما را به کجا میبرد. من نمیتوانم.
اما صبر کنید… ما ایرانیها میگوییم «هر چه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند…» همین است؛ آن راز را پیدا کردم، موسیقی کلهر از دلش بیرون میآید، از قلبش. برای همین استکه ما همه آنقدر دوستش داریم… یک لحظهی دیگر هم صبر کنید… درست است شخصیت متواضع و مهربان یا همان خاکیای که خودمان در محاوراتمان میگوییم هم دلیل دیگریاست. این همه موفقیت و این میزان فروتنی را در کمتر هنرمندی میتوان مشاهده کرد و همین هم نکتهی قابل تاملی دربارهی این هنرمند است. میدانید من خیلی حشر و نشری باایشان نداشتهام، اما با اینکه خیلی جوانم، میتوانم آدمها را به سرعت بشناسم و میتوانم بگویم که «کیهان کلهر» آدم خودخواهی نیست، این یک موفقیت بزرگ است. شما بهکنسرتش یک بار دیگر دقت کنید، با اینکه تکستارهی کنسرت بود و با آنکه بخش مهمی از بار کنسرت بر روی دوشش بود و با آنکه رهبر ارکستر هم بود؛ با آنکه ویترین برنامهبود؛ اما فضای کافی به دیگر نوازندگان هم میداد. خلاصه آنکه «کیهان کلهر» آدم مهمی است و دیدنِ کنسرتش اتفاقِ مهمتری.
به من نگاه کن!
جستارهایی از گفتگو با پرویز کلانتری
کارگردان: هومن حسنی
تهیه کننده: محمدحسن حامدی
دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
١- دوره ی پیش از مشروطه ( از اواخر صفویه تا قاجار )
مترقیان ایرانی از اواخر دوره ی صفوی به ویژه از طریق هند تا حدی با شیوه های تفکر و نظم اجتماعی اروپایی و شیوه ی زندگی مردم غرب آشنا شده بودند. یکی از نخستین کسانی که به این مقوله توجه کرد حزین لاهیجی (١١٤۵- ١٠٧١ ش) است که از شاعران مبرز آن عصر به شمار می رود. او در یکی از آثار خود به طرز حکومت و شیوه ی زندگی اروپاییان و محاسن آن توجه کرده و می نویسد: « شاید تنها راه اصلاح امور ایران در این باشد که آن را بر اساس شیوه های غربیان سر و سامان بخشند ». چندی بعد در همان زمان، عبداللطیف شوشتری در تحفه العالم توصیفات چندی از زندگی مردم انگلستان عرضه کرد که نشانگر آشنایی او از حکومت قانون در این کشور بود. او اثر خود را در اوایل دوره ی قاجار تالیف کرد و در هند منتشر ساخت. بحث او پیرامون فراماسونری و برابری حقوق همه در مقابل قانون جالب توجه است. معاصر و رفیق او میرزا ابوطالب ( ١١٨۵- ١١٤٨ش ) نیز در سفرنامه ی خود به نام مسیر طالبی از شیوه ی زندگی مردم انگلیس که خود به چشم دیده بود، با تفصیل صحبت کرد. او را باید نخستین فرد ایرانی دانست که آشنایی نزدیک با دموکراسی انگلیس داشت و از آن در سفرنامه اش صحبت کرد و توجه دیگران را بدان جلب نمود.
مصطفی کمال پورتراب، تئوریسین موسیقی ایران و شاگرد روح الله خالقی صبح چهارشنبه دوم تیرماه بر اثر ایست قلبی درگذشت.
این آهنگساز که سالها به عنوان تئوریسین صاحبنام موسیقی فعالیت کرده بود در سن ٩٢ سالگی دار فانی را وداع گفت.
مصطفی کمال پورتراب از اعضای هیئت مؤسس و نایبرئیس شورای عالی خانه موسیقی ایران بود. پدر او در پنج سالگی، یک فلوت برای مصطفی خرید و پورتراب با آن برای بچههای محله آهنگهایی را که شنیده بود مینواخت.
پس از آموختن مقدمات موسیقی، سال ۱۳۱۸ وارد دوره شش ساله متوسطه هنرستان عالی موسیقی شد و تا سال ۱۳۲۴ که مدرک دیپلم را دریافت کرد، سازهای متنوعی نظیر فاگوت را از یاروسلاو بیزا، ویولن را از حشمت سنجری و عطاالله خادم میثاق و تار را از موسی معروفی فرا گرفت.
او همچنین تئوری موسیقی ایرانی را نزد روحالله خالقی آموخت و در فراگیری آواز گروهی از آموزشهای روبیک گریگوریان و در سرایش از آموزشهای فریدون فرزانه و پاتما گریان استفاده کرد. پس از آن، به دلیل این که امکان تحصیل در دوره عالی آهنگسازی در هنرستان وجود نداشت، به طور خصوصی نزد پرویز محمود به فراگیری آهنگسازی پرداخت. او بعداً همین رشته را در هنرستان نیز ادامه داد و در سال ۱۳۳۹ فارغالتحصیل شد. او بعدها در سال ۱۳۴۶ دورهای تکمیلی نیز در فرانسه گذراند.
پورتراب از ۱۳۲۴ تدریس موسیقی را آغاز کرد. او در سال ۱۳۴۰ سرپرستی یکی از ارکسترهای وزارت فرهنگ و هنر ایران را به عهده گرفت. همچنین در فاصله ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۲ مدیر هنرستان موسیقی ایران شد.
همچنین او در زمینه ترجمه آثاری چون «کنترپوان بهزبان ساده»، نوشته اچ. سی. ال. استاک، «تجزیه و تحلیل موسیقی برای جوانان»، نوشته لئونارد برنستاین، «هارمونی بر روی شستیهای پیانو»، نوشته کارل پدرن، «تکالیف و حل مسائل تئوری موسیقی و تعلیم خط و خوشنویسی»، نوشته اتوره پوتسولی، «آموزش کنتر پوان مدال (مقامی)»، نوشتهٔ مارسل دوپر، «هارمونی کلاسیک»، نوشته سی. اچ. کیتسون، «موسیقی مدرن»، نوشتهٔ موریس لورو، «موتسارت»، نوشته یان مک لین، «زندگی پر اضطراب چایکوفسکی»، نوشته هربرت ولستوک، «هانون»، نوشته شارل لویی، «هارمونی مدرن (توضیح و کاربرد آن)»، نوشته ایگلفیلد هال و «هماهنگی علمی و عملی»، نوشتهٔ هانری سارلی را منتشر کرده است.
شنبه ۲۵جون در پوتومک ساعت ۱۰ صبح
“شعر درآمد از “سیمین بهبهانی”
دانم اینکه از دوری، خسته ای ّ و رنجوری
سینه کرده ام بستر، تا بر او بیاسایی
دمبدم لب سیمین، پرسد از خیالت این:
ـ بینم آن که بازایی، بینم آن که بازایی؟
دوستان عزیز درود بر شما و سپاس از اقبال شرکت کنندگان هنر پروری که دعوت ما را اجابت کردند.
خوشبختانه برنامه شب موسیقی با وجود تمام کاستی ها با موفقیت انجام شد. استقبال شما هنردوستان از این برنامه خارج از انتظار ما بود. برآورد دوستان خبر از شرکت بیش از 90 شرکت کننده را میدهد که با در نظر گرفتن تعداد قابل توجهی از دوستان که امکان شرکت پیدا نکردند بایستی در آینده آمادگی پذیرایی حدود صد وپنجاه نفر را داشته باشیم. با سپاس از میزبان ( اهالی باهم ) بویژه حسام یوسفی و پوزش از اینکه تعداد میهمانان بسی بیش از حد انتظار بود. در این میان استقبال پر رنگ گروه مولانا و گروه پارسان و گروه کوه و دشت و شب شعر و گروه یونسکو بویژه شایان ذکر است.
در معرفی هنرمندان و همکاران کارگاه هنر
ضمن سپاس و قدردانی از هنرمندان و همکارانی که در این حرکت جمعی بما یاری رساندند پیشنهاد میکنیم که با ارایه معرفی نامه خود به لیست فعالین کارگاه هنر بپیوندید.
تدارکات:
قبل از شروع برنامه طبق معمول بایستی از یک یک کروه داوطلبان تدارکات از جمله حسام و هلن و زهره یوسفی و بهنام موحد که امکانات نشستن و پذیرایی سالن و پروژکتورو پرده نمایش را در اختیار قرار دادند. همچنین گروه تدارکات سیستم صوتی و موسیقی به سرپرستی علی بلوریان و با کمک بهمن امین و رضا سعیدی که ضمنا از هنرمندان اصلی گروه موسیقی هسستند باید نام ببریم .
پاتلاک و دید و بازدید ( ساعت 6:30 – 7:30 )
قبل از شروع برنامه سفره رنگین پاتلاک با غذاهای خوشمزه و نوشابه و سالاد و دسرهای متنوع که پیدا بود با چه وسواس و سلیقه وعشق وافر تهیه و تزیین یافته بودند جوش وخروش دیدار دوستان جدید و قدیم را دو چندان کرده بود.
شروع برنامه با سرود ای ایران
شروع برنامه با سرود ای ایران اجرای زنده سرود ملی ایران توسط هنرمندان عزیزعلی بلوریان* با کی بورد و صدای گرم نادر نمازی دوست گرامی و سر پرست گروه پارسان آغاز شد.. ای ایران ار معدود سرودهای قدیمی و مردمی ایران است.
شعر خوانی – تنها صداست که میماند توسط حسام یوسفی خوانده شد.
شرح و نمودار مختصری از کارگاه هنر
داراب شباهنگ بنیانگزار کارگاه هنر – PACC با استفاده از اسلاید شو به تشریح شناسنامه و هییت مدیره و اهداف و فعالیت های این نهاد جدیدالتاسیس پرداخت. > >> PACC- گزارش سالیانه کارگاه هنر
اجرا توسط گروه تصنیف خوانی:
پنجره باز میشود و نوایی نوایی در دستگاه نوا – خداوندا دلم در دستگاه ماهور
فیروزه فیروزآبادی و مریم فروزمند آواز
بهنام قربانپور: کمانچه
رضا سعیدی تمبک
ناهید مرادی ، زهره رضاییان ، جواد مرتضوی و شهلا ظهیریه دف
علی بلوریان کیبورد
داراب شباهنگ سه تار
گروه موسیقی کارگاه هنر به سرئرستی علی بلوریان
محمد بختیاری : تکنوازی سنتور در دستگاه سه گاه
سهراب حجاریان : تکنوازی تار در دستگاه اصفهان
گفتار و بحث در باره زندگی حسین علیزاده
سخنرانی و نمایش اسلاید توسط مسعود الفت که اطلاعات مبسوطی در باره زندگی و آثار حسین علیزاده در اختیار مدعوین شب موسیقی قرار گرفت.
و بالاخره اهنگ های آزاد دوستان شرکت کننده پایان بخش برنامه شب موسیقی بود.
چنانچه در معرفی کارگاه هنر اشاره کردیم ما خود هیچ ادعایی در برتری در زمینه دانش و هنر و فرعنگ از دیگرانی که در جامعه ایرانی در این سوی امریکا زندگی میکنند نداریم. بلعکس ما بر انیم که استعداد ها را برای ارتقاِ فرهنگی و هنری جلب کنیم. ما از همگان دعوت میکنیم که در یک محیط سالم تفاوت ها را به رشد کیفیت جمع مان بدل کنیم. لذا ما پیشنهاد همکاری شما را با روی باز میپذیریم. کار جمعی یک پروسه پیچیده و مشگلی ست ولی خرد و عمل جمعی همان جواهرپربهاست که تمدن جوامع بشری امروزه بدنبال انست.
ضمنا دوستان عزیز برای پر بارتر کردن ارشیوعکس و ویدیو لطفا از ارسال عکس و ویدیوهای خود که در شا شب موسیقی گرفته اید از طریق ایمیل یا ( گوگل درایو ) و … دریغ نفرمایید. با سپاس از جمعیت های مولانا ، شب شعر ، پارسان، کوه و دشت ، یونسکو ، ویرجینیا و بالتیمور، با حضور شما بود که نام کارگاه هنر ( پاک – PACC ) واقعیت عینی پیدا کرده است.
جای خالی بسی هنردوستان
Asheghaneh 06-03-16 – عاشقانه – Andisheh TV from AndishehTV on Vimeo.
امروزه در تمام دنیا مساله تعلیم و تربیت کودکان در اولویت قرار دارد ، با تحقیقات فراوانی که درباره ی شکوفایی و شناخت استعداد های نهفته از دوران بارداری مادر و تولد نوزاد صورت گرفته و همواره در حال تکمیل و نوآوری های فراوان است مطمئن باشید که کودک شما دارای نوعی استعداد خاص است ، چگونه میتوان به او کمک کرد تا استعداد های درخشان خود را بروز دهد . با روش های تحقیقاتی متعددی ثابت شده که یک کودک از بدو تولد آمادگی لازم پذیرش آموزش های مختلف را دارد ، بطور مثال یک کودک از سن 3 سالگی تا 5 سالگی قادر است به دو یا سه زبان بجز زبان مادری تکلم و روخوانی نماید.
یکی از مهمترین و ساده ترین روش ها که باعث بروز استعداد و پرورش هوش کودک می شود روشی است كه بوسيله آقاي دان كمپبلDon Campbell ابداع شده و اين روش به صورت زير مي باشد :
دکتر کمپبل با تحقیقاتی که در مورد موتزارت ، نابغه موسیقی بعمل آورده به این نتیجه رسیده که مادر وی در دوران بارداری دائما در معرض شنیدن موسیقی که توسط شوهرش نواخته می شده قرار داشته وی پس از تحقیقات زیاد بر روی کودکان خردسال به این نتیجه رسید که گوش دادن به آهنگ های ساخته شده توسط موتزارت باعث باهوشی و شادابی آن ها می شود بطوریکه کودکانی که تحت تاثیر موسیقی موتزارت قرار گرفته اند، بگفته والدینشان از دیگر همکلاسی هایشان در زمینه ریاضیات ، حفظیات ،نواختن ساز ، آهنگسازی ، سرودن شعر و دیگر مهارت ها با هوش تر بودند.
در اوایل دهه 1990 در دانشگاه Irvine کالیفرنیا تحقیقاتی انجام شد که نشان می دهند گوش کردن به موسیقی موتزارت ده دقیقه قبل از شروع امتحان باعث افزایش فراوان حافظه و هوش می شود . به علاوه کودکانی که دوره مقدماتی موسیقی گذرانده اند بسیار با هوش تر از کودکانی هستند که دوره آموزشی کامپیوتر گذرانده اند هستند.
این مجموعه حاوی سه قسمت می باشد :
1. رشد فکری و خلاقیت
2. تخیل آزاد و تجسم
3. جنب و جوش و انگیزش
قسمت اول : رشد فکری و خلاقیت
1- Rondo From Eine Kleine Nachtmusik K.525
یکی از دلپذیرترین ملودی هایی است که تا کنون نوشته شده است . نوارندگان این اثر روش جالبی به کار برده اند تا نیروی طراوت و تازگی ملودیهای موتزارت را به کودکان ارائه نمایند . Rondo یک قطعه جذاب و پر نشاط است که براحتی توجه کودک را به خود جلب میکند . این موسیقی مغز و بدن را هوشیار می سازد اکسیژن دهی به مغز را تسریع می بخشد و ساعات خوبی را برای مطالعه مهیا می سازد .
2- Allegro moderato , Violin Concerto No.2 In D Major , K.211
دکتر آلفرد توماتیس Alfred Tomatis طی 40 سال پژوهش ، کشف کرد که صدای با فرکانس بالا که از ویلون و ساز های زهی در می آید مغز را به تمرین و فعالیت وا می دارد . این کنسرتو ویلون برای هزاران کودک در بیش از 200 مرکز شنوایی در اقصی نقاط جهان اجرا شده است . این موسیقی فکر شما را آماده می سازد تا مهارت هایی را که به تمرکز نیاز دارند ، بهتر انجام دهید . دکتر توماتیس پیشنهاد می کند که این قطعه را در حالی که گوش راست خود را به سمت بلندگو متمرکز کردید گوش دهید و در واقع قبل از شروع به کار های روزمره گوش را به فعالیت وا دارید و مغز را تحریک کنید.
3-Variations , Sinfonia In E-flat Major , K 297b
این مجموعه جذاب از واریاسیون ها ، اهمیت سازماندهی مغز را باعث می شود . یکی از بهترین راه های شناخته شده برای یادگیری اطلاعات ، تکرار و بازگویی است . وقتی ما اطلاعات یا ملودی های موسیقی را به روش های مختلف تکرار می کنیم ، به همین ترتیب مغز و گوش نیز شروع به شنیدن می کنند . به این قطعه به گونه دیگری گوش کنید ببینید آیا میتوانید بگویید که کدام ملودی در طول سراسر قطعه تکرار شده است . اگر احساس خواب آلودگی میکنید ، انبساط خاطر داشته باشید و به آرامی موسیقی را گوش کنید تا ذهن و بدن شما برای مطالعه و تمرکز آماده شود.
4- Andante , Symphony No.17 in G Major , K.129
پل مادوال Paul Madauleاز مرکزشنوایی تورنتو تمریناتی را که وی Earobics ( نرمش های شنوایی) نامیده بکار می برد. این قطعه مناسب برای گوش دادن قبل از مطالعه است اگر شما قبلا انرژی کسب کرده اید . فرکانس بالا و ضرب آهنگ آهسته به شما اجازه می دهد که در عین حالی که هیجان زده هستید ، آرامش داشته باشید .
5- Andantino , Symphony No.24 in B-flat Major , K.182
یکی از کاملترین قطعات موتزارت است که زبان را به موسیقی وارد کرده است . چشمانتان را ببندید و به این قطعه گوش کنید و ببینید که چطور یک داستان تعریف می شود . ساز های زهی و فلوت به وضوح ملودی و جمله های موسیقی را تکرار می کنند . ویلون ها و فلوت به صورت واضح و بی واسطه با شما صحبت می کنند.
می توانید احساس کنید که چگونه موسیقی یک ایده را بیان می کند . حتی سوال هایی را نیز مطرح میکندو سپس به شما اجازه میدهد که تجزیه وتحلیل کنید . اینیکی از بهترین راه هاییاست که یاد بگیریم چگونه مقاله بنویسیم و یا چطور سخنرانی کنیم .
6- Five Variations on Twinkle , Twinkle little Star , K.265
یادگیری مطالعه چنانچه همراه با تنوع و نشاط باشد بسیار مهم است . بهتر این است که هر روز با یک برنامهع منظم کار های روزانه اتان را با ذهنی پر نشاط شروع کنید . این قطعه بر اساس یک موسیقی محلی فرانسوی در عصر موتزارت است . بسیاری از کودکان الفبا را به کمک این آهنگ حفظ می کنند . ببینید می توانید واریاسیون های متنوعی که موتزارت روی این ملودی ساده خلق کرده خلق کرده بشنوید و بر آن متمرکز شوید . شاید این روش به شما در یادگیری الفبا کمک کند.
7-Allegro aperto , Violin Concerto No.5 in A Major , K.219
این Allegro روشن کننده و انرژی بخش است . به گفته دکتر توماتیس این موسیقی مغز را تقویت می کند . این قطعه پر تحرک و قوی برای گوش و مغز تمرین بسیار مناسبی می باشد . قبل از ساعات مطالعه خود 10 دقیقه به آن گوش کنید تا گوش وبدن خود را فعال سازید . تصور کنید شما یک ارکستر را رهبری می کنید ، و یا تصور کنید ویلون را خودتان می نوازید . ده دقیقه موسیقی را با فعالیت و تحرک سپری کنید.
8- Andante , Symphony No . 15 in G Major , K.124
موتزارت این قطعه را در سنین جوانی نوشت ، یک نمونه شگفت انگیزی برای شروع یک کار سخت می باشد . صدای موسیقی را پایین بیاورید وگوش بسپارید ، بگذارید به روشی که فقط موتزارت می داند رشد فکری و خلاقیت شما افزایش یابد .
ترجمه: کیمیا موذن
موتزارت يكي از بزرگترين كودكان نابغه اي ست كه دنيا تا به حال به خود ديده است. او به سراسر اروپا سفر كرد و موسيقي نواخت ، زماني كه تنها 5 سال بيش تر نداشت. سرانجام به موجب اين سفرهاي متعدد و پيوسته ، او توانست صحبت كردن به بيش از 20 زبان مختلف دنيا را فرا گيرد. درحالي كه امروزه اغلب افراد اگر مجبور به يادگيري فقط 2 زبان باشند ، شكايت مي كنند!
موتزارت پيش از تولد 5 سالگي اش ، سوناتي براي پيانو ساخت و زماني كه 12 ساله شد ، اپراهاي كامل مي ساخت. و اين در زماني بود كه هنوز ضبط صوت و كامپيوتر اختراع نشده بود. او حتي از مداد و پاك كن هم براي ساخت آثارش كمك نمي گرفت. اين در حالي ست كه در 4 سالگي اغلب ما ، هم چنان در حال تلاش براي آموختن اين هستيم كه چگونه اسم خودمان را بنويسيم!
موتزارت در حال خوردن كلم پخته و جگر ، يا حتي دندان درد هم مي توانست آهنگسازي كند!
يكي از معروف ترين آثار موتزارت وارياسيون براي اثر “چشمك بزن ، چشمك بزن ستاره كوچولو” هست.
غريبه اي كه لباسي خاكستري رنگ به تن داشت ، به خانهء موتزارت آمد. و بابت ساخت مرثيه اي براي سوگواري به او دستمزد داد. تا زماني كه موتزارت زنده بود اين مرثيه آهنگي بود كه در مراسم تدفين از آن استفاده مي شد. موتزارت به شدت خرافاتي بود و مرد غريبه اصرار داشت كه او حتماً ساخت اين موسيقي را به پايان برساند. موتزارت از قبل بيمار بود و به ديگران گفته بود هنگامي كه ساخت اين مرثيه را به پايان برساند ، از آن در مراسم تدفين خود او استفاده خواهد شد! آيا گفتهء او در اين باره درست بود؟
هيچ آهنگسازي تا به حال قادر نبوده است آنچه را كه موتزارت توانست به سهولت انجام دهد ، به انجام رساند. او توانست قطعات فوق العاده اي را در بخش هاي مختلف موسيقي (شامل : آواز ، كنسرتو ، سمفوني ، اپرا و سونات) خلق كند.
ولفگانگ و آمادئوس جزء اسم واقعي موتزارت نيستند. نامي كه در هنگام تولد به او داده شد ، يوهانس كريستوموس ولفگانگس تئوفيلوس موتزارت بود. پدرش براي اختصار ، قسمت سوم اسم او را به ولفگانگ تبديل كرد و آمادئوس را كه لغتي لاتين براي تئوفيلوس هست ، جايگزين آن نمود.
امروزه مطالعاتي معتبر كه توسط دانشمندان صورت گرفته ، وجود دارد كه نشان مي دهد گوش دادن به آثار موتزارت مي تواند به بسياري از افراد در پاسخ گويي به برخي تست ها كمك كند. اين نتيجه گيري براي بسياري از انواع ديگر موسيقي نيز صادق است. ولي به نظر مي رسد تا به حال ، شنوندگان آثار موتزارت در صدر اين گروه قرار دارند.
منبع: http://www.thekidswindow.co.uk
ترجمه : کیمیا مؤذن______________________________________________________________________________
آموزش موسيقي به كودك ، شامل يك برنامهء آموزشي ست كه در آن موسيقي ، آواز ، سخنراني و بازي هاي متحرك بدني ، با شيوه اي مفرح و سرگرم كننده به كودك ارائه مي شود.تدريس موسيقي به كودكان ، يكي از مهم ترين شاخه هاي آموزش موسيقي ميباشد. در اين زمينه كلاس هايي براي گروه هاي سني مختلف وجود دارد كه آغاز آن از 3 ماهگي ( تربيت شنوايي نوزاد مد نظر است) است . تجربه نشان مي دهد كودكاني كه قبل از 7 سالگي با موسيقي آشنا مي شوند در امتحانات SAT تا بيش از 200 امتياز بالاتر از ساير دانش آموزان نمره كسب كرده، و در آينده در محيط كار ، چندين برابر موفق تر خواهند بود . هم چنين كودكاني كه پيش از 7 سالگي آموزش پيانو را آغاز مي كنند ، تمايل بيش تري به رعايت بهداشت عمومي ( مانند : مسواك زدن دندان ها ، دوش گرفتن مرتب ، و استفادهء مداوم از خشبو كننده ها) در طول زندگي خود خواهند داشت.
هدف :
شروع فراگيري موسيقي از سنين پايين ، مي تواند براي تمام افراد منفعت بزرگي به همراه داشته باشد. تجربه نشان مي دهد امروزه وقتي دانش آموزان پا به مقاطع بالاتر در تحصيل موسيقي مي گذارند ، از دانش موسيقايي بالايي برخوردارند. بسياري از چهره هاي شاخص در موسيقي ، با موسيقي بزرگ شده و پرورش يافته اند ( مانند : موزارت ، مايكل جكسون ، بريتني اسپيرز ، كريستينا آگيلرا ) . در نتيجه بهترين سن براي شروع موسيقي ، از سنين خردسالي مي باشد.
موسيقي علاوه بر اين ها مي تواند از جنبه ء روان درماني نيز در كودكان و بزرگسالان مورد برسي قرار گيرد.
آموزش موسيقي در بيش تر مدارس موضوعي فراموش شده است . موسيقي مفيد ترين مقوله اي است كه مي تواند در سال هاي پيش از دبستان براي آموزش به كودك انتخاب كرد . با اين احوال مي بينيم اولين مبحثي است كه در سال هاي دبستان از برنامهء آموزشي دانش آموزان حذف مي گردد . هنگامي كه مدارس با كسري بودجه مواجه مي شوند ، اولين اقدامي كه مي كنند حذف چنين برنامه هايي از سيستم آموزشي مدرسه است . وقتي به اين موضوع توجه مي كنيم خواهيم ديد كه موسيقي مي تواند براي پيشرفت كودكان در درس رياضي و ساير علوم ، بسيار مؤثر باشد.كودكان از طريق موسيقي ، برنامه ريزي و زمان بندي را ياد مي گيرند . آن ها با شناخت و نظارت بر توانايي هاي خويش ، مي آموزند كه چگونه كارهاي خود را در طي شبانه روز تقسيم و تنظيم كنند. اگر تنها تعداد بيش تري از افراد جامعه ، با مطالعات و حقايق موجود دربارهء موسيقي آشنا شوند ، آن گاه مشاهده مي كنند كه تا چه ميزان ، موسيقي مي تواند براي كودكان ( تا قبل از سنين دبستان ) مفيد واقع شود.
روش ها و فعاليت ها:
آموزش موسيقي به كودكان ، توسط مؤسسه و نهادهاي مختلفي از قبيل مدارس موسيقي و برخي گروه هاي نوازندگي ( گروه هاي با سازهاي بادي برنجي و گروه هايي براي اجراي موسيقي محلي) ارائه مي شوند. در كشور آلمان معمولاً هفته اي يك جلسه با مدت زمان 45 دقيقه ، براي دانش آموزان در مدرسه ، كلاس موسيقي برگزار مي كنند. دانش آموزان شركت كننده در اين كلاس ها ، كارهايي از قبيل خواندن آواز و ترانه ، نواختن و آشنايي با سازهاي موسيقي ، و انجام حركات موزون را تجربه مي كنند. جوْ اين كلاس ها معمولاً غير جدي و مفرح است.
فعاليت ها:
1.گوش دادن: آزمون هايي همراه با نوار و سي دي.براي مثال حدس زدن صداها و اصوات ، و يا تشخيص صداي سازهاي مختلف در يك اركستر.
2.حركات موزون: انجام رقص هاي آزاد همراه با موسيقي ، و نيز رقص هاي رسمي تر مانند رقص لهستاني ، رقص هاي زنجيره اي و دايره شكل ، و رقص دو نفره.
3.مهارت هاي ديناميك: بازي هاي انگشتي ، ورزش هاي پا (پنجه ، پاشنه و…) ، ورزش مچ دست.
4.آشنايي با سازها: شامل نگاه كردن و شناسايي ساز ، اطلاع از مواد سازندهء هر ساز ، تشخيص صداي انواع سازها ،تجربهء نواختن هر ساز به تنهايي ، و آشنايي با سازهاي مخصوص كودكان.
5.ريتم: تمرين كف زدن بصورت ريتميك ، انجام تقليد با دست و پا و ساير اعضاي بدن.
6.عكس العمل: شروع يا توقف حركت ، با توجه به علائم مختلف.
7.مديتيشن: رعايت سكوت ، گوش دادن ، زمزمه كردن و حركات دهان.
8.برخورد اجتماعي: ارائه روش هايي جهت پيشرفت و بهبود روابط با ديگران ، واكنش نشان دادن نسبت به رفتار هاي ديگران ، انجام فعاليت هاي گروهي ، و پرورش خلاقيت و نوآوري كودك در كنار ساير كودكان.
9.ژانرهاي موسيقي: آشنايي با ژانرهاي مختلف در موسيقي ، و هم چنين آشنايي با موسيقي ساير ملل و سازهاي بومي هر منطقه ، تنظيم موسيقي بر روي داستان ها توسط سازها و اصوات گوناگون.
10.برنامهء تفريحي و گردش: بازديد از اُرگ كليسا ، بازديد و آشنايي با سازندگان سازهاي زهي ، سازهاي بادي برنجي ، پيانو ، و هم چنين بازديد از فروشگاه هاي موسيقي و استوديو هاي ضبط.
شيوه هاي سازمان يافته براي آموزش موسيقي از سنين پايين :
امروزه سازمان هاي بين المللي متعددي وجود دارند كه به ترويج شيوه هاي خاص در تعليم موسيقي به كودكان مي پردازند. از شناخته شده ترين نهادها و مؤسسات فعال در حوزهء موسيقي كودك مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:
The Suzuki Method , Musikgarten , Music-in-the-Box , Music Together , KinderMusik
سيستم آموزشي KinderMusik شامل يك دوره كلاس هاي “موسيقي و حركات موزون” است كه در آن كودك از بدو تولد تا 7 سالگي ، تحت آموزش قرار مي گيرد.
مؤسسه ء Music Together نيز كلاس هايي براي “موسيقي و حركات موزون” در برنامهء آموزشي خود دارد.
هم چنين Musikgarten يك برنامهء جامع و مدوّن ، براي رشد موسيقايي كودك از بدو تولد تا 9 سالگي ارائه مي دهد.
Music-in-the-Box جهت پيشرفت زبان و روخواني كودك ، از موسيقي _ كه شامل كار با كتب مصوّر ، و كلاس هاي موسيقي و حركات موزون _ كمك مي گيرد.
اما برنامه ء The Suzuki Method بطور محسوسي با ساير روش ها فرق مي كند. The Suzuki Method بر يادگيري يك ساز ويژه (مانند ويولون) تمركز دارد و بدين وسيله به پرورش استعداد هاي موسيقايي كودك مي پردازد. اين روش متمركز بر كودك و وابسته به مثلث والدين/معلم/كودك ، به منظور ايجاد درك درونيِ زود هنگام موسيقي است. آن ها در ابتدا با روش گوشي شروع كرده و سپس با روخواني از روي نت ، تكنيك نوازندگي را در كودك ارتقاء مي دهند.
منبع : http://en.wikipedia.org/
کتابی برای آموزش موسیقی به کودکان پیش رو است. از نامش بر میآید که حاصل مسیری و رهاورد سفری باشد از روش «کارل ارف» تا دنیای موسیقی ایرانی. سفری که گویا برای مسافرش سی سال به درازا کشیده است. هر جلد از این مجموعهی دو جلدی با نوشتهی «رضا مهدوی» (که در هر دو تکرار شده) آغاز میشود؛ در آن میخوانیم «[موسیقی کودک] با توجه به رشد فزایندهی جمعیت در ایران، به زودی به یکی از مهمترین شاخههای درخت تناور موسیقی این کشور تبدیل خواهد شد.» جدا از اینکه بپرسیم آیا درخت موسیقی ما اکنون تناور است؟ باید گفت: موسیقی کودک دستکم تا آنجا که به آموزش مربوط است و در کمیت، هم اکنون اگر نه مهمترین، یکی از مهمترین شاخهها در درخت تناور اقتصاد آموزشگاههای خصوصی و کودکستانهای ایران است.
متن کتاب از همین ابتدا تا پایان جلد دوم، میان کارکردهای دوگانه پیچ و تاب میخورد. رضا مهدوی در نوشتهی آغازینش چاپ آن را «…به قصد مطرح شدن مطالب آن در بین متخصصان فن و افراد با تجربه در این رشته…» دانسته است.
اما نگاه به طراحی تصویری کتاب و گاه تمرینهای نوشته شده در متن (که حتماً باید آنها را بچهها پر کنند) این امر را به ذهن میآورد که کتاب یک کتاب آموزشی برای بچهها هم هست. خود نویسنده نیز در متن هر دو کارکرد را با هم در نظر داشته و جابهجا میان یک متن روش تدریس و بیانیهی نوعی روش آموزشی (یا برداشت شخصی از روشی قبلاً تثبیت شده) برای آموزگاران و یک کتابچهی آموزشی که برای بچهها نوشته شده نوسان میکند.
شاید نبود امکان چاپ یک کتاب برای بچهها و یکی هم برای آموزگاران باعث این کارکردهای گونهگون شده است. به نظر میرسد که این امر در بعضی موارد باعث شده که نویسنده نتواند توضیحات کامل و جامعی برای آموزگاران بنگارد.
پس از این مقدمه دو نوشته از «مهدی آذرسینا» (مولف کتاب) آمده: «آموزش موسیقی برای چیست؟» و «ملودیهای ناب موسیقی ایرانی». این دو نوشته خطوط کلی تفکر هنری و آموزشی او را نشان داده و بیان میدارد که دغدغهی مولف چیست و چه عواملی منجر به آفرینش چنین اثری شده است. ترکیبی از این دو متن کوتاه میتوانست تبدیل به مقالهای شود که جایش در پروندهی موسیقی کودک است.
درست همان دغدغهها و مشکلاتی که از چندی پیش در آنجا مطرح میشود در متنی جدا و از راهی جدا راه یافته است و این بار به قلم یکی از کسانی که تجربهای دراز در آموزش موسیقی به کودکان دارد. او میگوید: «[آموزش دست و پا شکستهی روش اروپایی ارف] ممکن است کودکان را به حدی با موسیقی جدی و موسیقی اصیل خودشان بیگانه کند که نتوان به سادگی تاثیر آن را از بین برد.» این یکی از همان نگرانیهایی است که ما را هم به نوشتن آن مجموعه مقالات واداشت.
روش کار برای ایجاد این خوانش جدید یا ایرانی شده از روش «کارل ارف» در گفتههای «مهدی آذرسینا» (البته در ابتدای جلد دوم) به این صورت آمده است: «با استفاده از متد ارف و تمام تاثیرهای آموزشی آن در حد زیادی استفاده میکنیم و ارکان اصلی را بر مبنای اصول ارف قرار میدهیم. با استفاده از متد ارف، سادگی و روانی ملودیها را با ظرفیت و فراگیری و فهم کودکان تنظیم میکنیم و برای شروع از همان فواصل و ترکیبهایی که ارف به کار برده است بهره میگیریم، ولی در فرصت مناسب، از ملودیهای ناب و ایرانی استفاده میکنیم؛ البته حساب شده و مدون و به دست موسیقیدان صاحب صلاحیت.» این جملات که خط مشی این روش آموزشی را مشخص میکند کمی دیر و از نیمهی راه به خواننده گفته میشود (شاید هم فرض بر این بوده که خوانندگان حتماً هر دو جلد را در اختیار دارند.)
کلاس با معرفی بچهها آغاز میشود. این معرفی موسیقایی که از دیدگاه ملودی بر بنیاد فاصلهی سوم قرار دارد، تاکیدش را بر وزن نام بچههای کلاس گذاشته است. البته این برای بیشتر مربیان موسیقی کودک (بهخصوص آنها که در کودکستانها کار میکنند و معمولاً دانش موسیقایی کمتری دارند) دشوار است که در هر لحظه بتوانند بر اساس تعداد هجاهای موجود در نام هریک از بچهها، یکی از الگوهای پیشنهاد شده را برگزینند.
به جز یک مورد که در این بخش از فاصلهی دوم به دلیل طولانی بودن نام علیرضا (و نیاز به طولانی کردن الگوی اجرایی) استفاده شده، بقیهی نامها بر ترکیبی از یک فاصلهی سوم خوانده میشود. هر چند آذرسینا در جایی از کتاب گفته که این فاصله در طبیعت هم (آواز پرندگان و …) موجود است و کودکان آن را به راحتی میخوانند اما مشخص نیست که اگر هدف، آموزش موسیقی ایرانی به کودکان بوده چرا از همان ابتدا با فاصلهی دوم که در موسیقی ایرانی بیشتر دیده میشود شروع نشده؟ آیا مشکل توان اجرایی سازها بوده یا مبتنی بر یک آزمایش و تجربه با کودکان است؟
اگر مورد اول باعث این انتخاب شده باید گفت که گاه آن آمد که شجاعت به خرج دهیم و آنچه را لازم داریم با دستان خودمان بسازیم. اگر این سازها برای روشمان کافی نیست باید یافت یا ساخت. اما دلیل دوم تفاوت میکند؛ در هر صورت بهتر بود دلایل برای اهل فن روشن میشد تا آنان هم بتوانند دست به آزمایش بزنند.
منبع : مجله فرهنگ و آهنگ شمارهی 26
نزدیك به 30 سال است كه موسیقی كودكان به شكل دیگری آموزش داده میشود.
تا پیش از این هر نوازنده، فرزندش را به عنوان جانشین خود، آموزش میداد؛ آموزشی كه به شكل شفاهی بود و تنها یكسری تمرین قطعات خشك برای تقویت دست و مهارت یافتن در نواختن نغمهها و آهنگها، محدود میشد.
با گسترش كلاسهای آموزش موسیقی نیز همان شیوههای قدیمی كه برای تدریس به بزرگسالان كاربرد داشت برای كودكان هم بهكار گرفته شد.اما چندی است كه موسیقی كودك به عنوان یك علم، جهت رشد خلاقیت كودكان، مطرح میشود؛ علمی كه هنر هم هست.
علم یا هنری كه روانشناسان معتقدند، میتواند در یادگیری سایر علوم نیز به كودكان كمك كند؛ به شرط آنكه كارشناسان و صاحبنظران موسیقی بتوانند از این علم بهدرستی استفاده كنند. در این صورت موسیقی میتواند حتی در درمان بیماران، تربیت كودكان استثنایی، بالا بردن تواناییها و هوش كودكان مؤثر واقع شود.یكی از كسانی كه سالهاست سعی دارد از موسیقی كودك برای رسیدن به اهداف دیگری غیر از نواختن صرف یك ساز استفاده كند؛ سودابه سالم است.
سودابه سالم اول بهمن ماه 1333 در تهران متولد شد.وي فارغالتحصيل هنرستان ملي و دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در رشته موسيقي است و با همكلاسي خود پشنگ كامكار یکی از سنتور نوازان صاحب سبک معاصر ازدواج کرده است. سودابه سالم در حال حاضر شاخص ترین چهره فعال در موسیقی کودک به شمار می رود که بنای آموزش موسیقی به کودکان ایران زمین را نه الگوهای غربی، بلکه استفاده از عناصر موسیقی بومی گذاشته است.
او بر خلاف مربیان امروز كه بر آموزش موسیقی با تكیه بر نت تاكید دارند ، سعی میكند ابتدا گوش كودك را برای شنیدن موسیقی آماده كند و پس از آن به آموزش بپردازد. اهمیت این نوع آموزش موسیقی به كودكان برای سودابه سالم تا حدی است كه هر از گاهی نوازندگانی را جهت مربیگری موسیقی به كودكان آموزش میدهد.
او در سال هاي 1370 و 1373 در سمينار جهاني آموزش موسيقي شركت داشته و دوره هايي را نيز در زمينه موسيقي درماني ، خلاقيت و آموزش موسيقي در اتريش گذرانده است. وي كارش را در ايران با كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان آغاز كرد و سپس دامنه تدريسش گسترده تر شد.
وي تا كنون مقالات بسياري را در مورد موسيقي كودك و نقش زنان در آموزش موسيقيايي فرهنگ به كودكان در مطبوعات مختلف مربوط به هنر موسيقي به ويژه در مجله مقام موسيقايي نوشته است. او ضمن همكاري با كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و فرهنگسراي بهمن ، آموزش موسيقي درماني را نيز انجام مي دهد و در مراكز درماني كودكان استثنايي فعاليت دارد.
از آخرين فعاليت هاي اجرايي اين مدرس و آموزش دهنده پر تلاش ، مي توان به اجراي كنسرت موسيقي توسط بچه هاي بم در تالار وحدت (سال 83) كه بسيار مورد توجه اهالي بم و دست اندر كاران هنر موسيقي قرار گرفت ، و هم چنين اجراي كنسرت كودكان ايران زمين با حضور 100 كودك در سالن آمفي تئاتر مجموعه برج آزادي (سال 87) و كنسرت كمانچه و دف در آموزشگاه ودا (سال 88) اشاره كرد.
از جمله آثار وي ، مي توان به موارد زير اشاره نمود:
نوار و سي دي :
1.سفر به ايران به روايت رستم
2.طوطي و بازرگان
3.ترانه های زمين
4.بازیهای آوازی
5.ترانه های من وما
6.چشم چشم دو ابرو
مقالات :
1.مقدمه ای بر موسیقی کودک
2. آموزش موسيقي و توانايي تصويرسازي ذهني
3. اثر آموزش موسیقی بر تواناییهای هوشی خردسالان
4. موسیقی در شعر کودک
5. موسیقی هوش شما را بیشتر میکند
كتاب ها :
1.بخوان با من، بساز با من (1)
2. بخوان با من بساز با من (2)
3.آموزش موسیقی در مدارس دوره ی ابتدایی
منابع : همشهري آنلاين
سايت آموزشگاه ودا
پايگاه رسمي انتشارات سوره مهرمنابع : همشهري آنلاين
سايت آموزشگاه ودا
پايگاه رسمي انتشارات سوره مهر
منابع : همشهري آنلاين ، وب سايت آموزشگاه ودا ، پايگاه رسمي انتشارات سوره مهر
در دورهء معاصر ، سيماي كودك در ادبيات رسمي ايران همواره از سيمايي محو و ناپيدا برخوردار بوده است.در آن سال ها اگر سخني از كودكان است ، سخني ست نه آشكار و نه روشن ؛ بلكه در قالب هايي كوتاه و بلند و همواره بي خريدار. در آثار گذشتگان كم تر خطاب روشن و مستقيمي به كودك ، اين كوچكترين فرد خانواده به چشم مي خورد.
در اين ميان احمد شاملو ، يكي از معدود چهره هاي شاخص و تأثير گذار در اين زمينه بوده است كه چه در زمينهء ترجمه (شازده كوچولو ، اثر آنتوان دو سنت اگزوپري) و چه در زمينهء توليد (خروس زري پيرهن پري ، پريا و قصهء دختراي ننه دريا ، و قصهء مردي كه لب نداشت) حرف هاي تازه اي براي گفتن داشت.
شاملو در سال 1355 برنامه ای رادیویی برای كودكان و نوجوانان تهیه كرد. او در این برنامه، کودکان را به نوشتن و سرودن شعر تشویق كرد و مسابقهای برای انتخاب استعدادهای بهتر ترتیب داد. ضبط صفحه و نوار كاست صدای شاعر ، به كوشش «كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان» از تلاشهای دیگر احمد شاملو برای علاقهمند كردن كودكان به ادبیات بود.
همان طور كه اشاره شد يكي از آثار شاملو در اين زمينه ، داستان “خروس زري ، پيرهن پري” است. اين اثر كه در سال 1338 تهيه شده است ، روايت خروسي است كه به دفعات از روباهي گول مي خورد و دوستانش (گربه و طرقه) هر بار به شكلي خروس را نجات مي دهند. اما خروس زري ساده لوح با تكرار اشتباهات ، خود و دوستانش را به دردسر مي اندازد.
دانلود : خروس زری پیرهن پری اثر احمد شاملو
راوي: مريم معترف
بازيگران: فريدون اسماعيلي، منوچهر آذري، نازي كريم بيك و …
آهنگساز: بابك بيات
ترجمه : كيميا مؤذن
رشد موسيقي كودك در قرن بيستم :
اواسط قرن بيستم ، با تولد كودكان نسل بعد از جنگ(جنگ جهاني دوم)، يك بازار رو به رشد براي موسيقي كودك _ بصورت حوزه اي مستقل _ فراهم شد. Woodie Guthrie ، پيت سيگر Pete Seeger و الا جنكينز Ella Jenkins در ميان كادري مترقي از نظر سياسي و مجرياني آگاه از لحاظ اجتماعي قرار گرفته بودند كه براي اين گروه آلبوم هايي ساختند. در اين زمان صفحات (گرامافون) نوظهوري مانند “رودولف ، گوزن بيني قرمز” و آثار گروه افسانه اي “سنجاب ها Chipmunks ” ، جزء پرفروش ترين پروژه هاي موسيقي محسوب مي شدند. (آهنگ Chipmunks در سال 1958 ، به عنوان محبوب ترين كار شناخته شد.)
در دههئ 1960 ، هنگامي كه نسل پس از جنگ دوران كودكي را پشت سر گذاشته و از درك و شعور سياسي برخوردار گشتند ، نسبت به ارزش و محتواي موسيقي قومي و ملي ، وقوف بيش تري پيدا كردند. گروه “پيتر ، پل ، و مري” و گروه لايم ليترز Limeliters و تام پكستن Tom Paxton ، به عنوان هنرمنداني قومي كه براي كودكان موسيقي مي ساختند ، به شهرت رسيدند . در سال 1969 گروه كودك تلويزيون امريكا ، يك برنامه ء آموزشي با عنوان “Sesame Street” ساخت كه موسيقي اين برنامه (بيش تر آهنگ هاي آن توسط دو آهنگساز معروف Joe Raposo و جف ماس Jeff Moss خلق شد.) بر جريان موسيقي كودك در آن زمان تأثير عميقي گذاشت. (اجراي اين برنامه ء تلويزيوني ، برندهء يازده جايزهء گرمي شد.)
در دههء 1970 از زماني كه برنامه هاي موزيكالي مانند “مدرسه راك” و “The Original Letter People ” در شبكه هاي تلويزيوني امريكا به نمايش درآمد ، موسيقي كودك جايگاه ويژه اي را در ميان مخاطبان كسب كرد. در اين زمان تلاش ويژه اي براي ساخت موسيقي هاي با ارزشي كه بتواند دانش آموزان را در ياد گيري بهتر دروس خاص مانند رياضي ، تاريخ و زبان انگليسي كمك كند ، انجام گرفت. يكي از برنامه هاي پر مخاطب در آن دوره ، سريال امريكايي “محلهء آقاي راجرز” است ، كه از موسيقي خوش ساختي برخوردار بود. ظهور رافي كاووكيان Raffi Cavoukian (آهنگساز و خوانندهء معروف ارمني-كانادايي) در اواخر دهه 1970 ، مصادف با پيشرفت موسيقي كودك و طرح آن به صورت يك ژانر مستقل در صنعت موسيقي شد.
در اوايل دهه 1990 ، بابي ساسر Bobby Susser تهيه كننده موسيقي و ترانه سرا ، با سرودن ترانه هاي كودكانه _ كه براي يادگيري كودك آسان بودند _ و توليد مجموعهء “ترانه هاي بابي ساسر براي كودكان” كه در آن استفاده از موسيقي كودك جهت آموزش بچه هاي خردسال در مدارس و خانه نشان داده شده بود ، خود را به گونه اي جدي در اين عرصه مطرح كرد. گروه دوئت گرگ و استيو “Greg & Steve” بر واكنش مثبت كودكان نسبت به موسيقي ، متمركز شدند.
در اين دوره والت ديزني با فيلم هاي انيميشن-موزيكال ، دوباره خود را در بازار موسيقي مطرح كرد.اين كمپاني با انيميشن “پري دريايي” (1989) كه براي ترانهء “زير دريا” جايزهء اسكار بهترين ترانه را دريافت نمود، مجدداً شروع به كار كرد. اين موفقيت با انيميشن هاي ديگري مانند : “ديو و دلبر” (1991) ، “علاءالدين” (1992) ، “شير شاه” (1994) _ كه موسيقي آن توسط التون جان و تيم رايس ساخته شده بود _ و “پوكانتس” (1995) ، كه همگي جايزهء بهترين ترانه را كسب كردند ، ادامه يافت.
تاريخچه اخير :
موسيقي هم چنان به عنوان يكي از قطب هاي مهم در صنعت موسيقي تجاري امريكا محسوب مي شود.در اوايا سال 2006 ، موسيقي متن فيلم “دبيرستان موزيكال” ، و موسيقي متن انيميشن “جرج كنجكاو” و آلبوم شمارهء 9 مجموعهء “Kidz Bop” در صدر جدول فروش آلبوم هاي موسيقي در امريكا قرار گرفتند ، كه همگي به حوزهء موسيقي كودك اختصاص داشتند. اغلب آلبوم هاي موسيقي كه با هدف كودك ساخته مي شوند مربوط به موسيقي متن فيلم هاي انيميشني و يا تيزرهاي تبليغاتي مي باشند. (براي مثال: كارهاي گروه Wiggles و يا مجموعهء انيميشني “قصه هاي سبزيجات” )
قرن بيست و يكم هم چنين با روندي رو به رشد در تعداد فعالان حوزهء موسيقي كودك روبرو بوده است؛گروه هايي مانند :The Dirty Sock Funtime Band، Dan Zane ، Parachute Express ، Cathy Bollinger و Laurie Berkner با برنامه هاي گسترده ويژه كودكان ، بسياري از كانال هاي تلويزيوني كودك را مورد هدف قرار داده اند.در اين ميان گروه “Trout Fishing in America” با دنبال كردن سنت تلفيق موسيقي Folk (محلي) با شعرهاي ساده و غير جدي، توفيق چشمگيري بدست آورده است.هم چنين اخيراً گروه هاي راك شرقي مانند “They Might Be Giant” ، آلبوم هايي را منتشر كرده اند كه به طور ويژه براي كودك ساخته شده اند ؛ آلبوم هايي مانند : “NO!” و “Here Come The ABC’s” . جيمي بافت Jimmy Buffett خواننده و ترانه سراي امريكايي ، با حذف برخي قسمت هاي ترانهء “چيز برگر در بهشت” ، آن را به ترانه اي مخصوص كودكان تبديل كرده و بازسازي نمود. ترانه هاي او داراي ساختاري ساده و غير پيچيده ، همراه با اشعاري كودكانه است.
يكي ديگر از فعاليت هايي كه در اين اواخر انجام گرفته ، تنظيم نسخه هاي ويرايش شدهء ترانه هاي “Earthy Songs” ، مانند ترانهء Big Rock Candy Mountain براي مخاطب نوجوان است.نسخهء 2008 Big Rock Candy Mountain توسط Gil Mc.Lachlan ، داستان را در قالب رؤياي يك كودك روايت مي كند.آخرين بند شعر اين ترانه چنين است :
In the Big Rock Candy Mountains you ‘re going on a holiday
Your birhday comes once a week and it’s Christmas every day
You never have to clean your room or put your toys away
There’s a little white horse you can ride of course
You can jump so high you can touch the sky
In the Big Rock Candy Mountains.
شاملو در این اثر به باز خوانی ادبیات عامیانه می پردازد،بازخوانی ای که حرف و اندیشه ی شاعر در دل اثر اصلی نفوذ کرده است و در حقیقت یک ” نو افسانه” آفریده است .او بیشتر سعی در پایبندی به قصّه دارد و مفهوم ، به عنوان ِیک امر ِ کلّی و به واسطهی شخصیّتها حضور مییابد؛ نه به عنوان ِ منطق ِ درونمتنی ِ آن. در کل خیلی از هواداران شاملو از این شعر به عنوان اولین شعری که باعث شد به دنیای شاملو علاقه مند شوند ، یاد می کنند.
این کتاب در سال 1357 با هنرمندی ضياءالدين جاويد تصویر گری و توسط نشر کتاب های طلایی ( وابسته به انتشارات امیر کبیر) منتشر شد.شعرخواني دو شعر بلند قصهء دختراي ننه دريا و پريا ، با صداي احمد شاملو و آهنگسازي حسين عليزاده بر روي يك سي دي توسط انتشارات ماهور منتشر شده است.
پريا
يكي بود يكي نبود
زيرِ گنبدِ كبود
لُخت و عور تنگِ غروب سه تا پري نشسّه بود.
زار و زار گريه مي كردن پريا
مثِ ابرايِ باهار گريه مي كردن پريا.
گيسِ شون قدِ كمون رنگِ شبق
از كمون ُبلَن تَرَك
از شبق مشكي تَرَك.
روبروشون تو افق شهرِ غلاماي اسير
پشت شون سرد و سيا قلعه افسانه ي پير.
از افق جيرينگ جيرينگ صداي زنجير مي اومد
از عقب از توي برج ناله ي شبگير مي اومد…
« ـ پريا! گشنه تونه؟
پريا! تشنه تونه؟
پريا! خسته شدين؟
مرغ پر بسّه شدين؟
چيه اين هاي هاي تون
گريه تون واي واي تون؟»
پريا هيچ چي نگفتن، زار و زار گريه ميكردن پريا
مث ابراي باهار گريه مي كردن پريا
…
ترجمه : کیمیا مؤذن
مقدمه
موسيقي كودك ، به موسيقي اطلاق مي شود كه آهنگسازي و اجراي آن توسط افراد بزرگسال ، براي كودكان انجام گرفته باشد.در متون معتبر اروپايي مقصود از موسيقي كودك، معمولاً آهنگ هايي ست كه به طور ويژه براي مخاطب نوجوان نوشته شده و آهنگسازان اين قطعات ، از ميان بزرگسالان مي باشند. اگر به تاريخچه موسيقي كودك نگاهي بيندازيم ، مشاهده مي كنيم كه از هر دو جنبه ء آموزشي و سرگرمي به اين مقوله پرداخته شده است. موسيقي ، اغلب به عنوان وسيله اي جالب و مفرح جهت آشنايي كودك با فرهنگ كشور خود و ساير ملل دنيا ، آموزش اخلاق نيك و پسنديده ، و پرورش استعدادها و مهارت هاي نهفته در او به كار مي رود.بسياري از ترانه هاي كودكان ، مربوط به ترانه ها و ملودي هاي قومي آن ملت مي باشد. ولي در سال هاي اخير ، ژانر ويژه اي در حوزه ء موسيقي آموزشي بوجود آمده كه از محبوبيتي فراگير برخوردار شده است .
تاریخچه
رشد صنعت موسیقی در ارتباط با 1 Tin Pan Alley در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 منجر به خلق مجموعه ای از آثار موسیقی با هدف کودک شد. این آثار شامل : ” ده انگشت کوچک دست و ده انگشت کوچک پا ” ساختهء ایرا شوستر Ira Shuster و ادوارد جی.نلسون Edward G.Nelson ، و ” روزهای مدرسه ” (1907) ساختهء گاس ادواردز Gus Edwards و ویل کوب Will Cobb می باشد.شاید به یادماندنی ترین این کارها ، “گردش تدی بیرز” با آهنگسازی جیمی براتون Jimmy Bratton انگلیسی (1907) و با شعر جیمی کندی Jimmy Kennedy می باشد.
اولین آثار ضبط شده در موسیقی کودک :
تا زمانی که موسیقی کودک، صرفاً نقشی واسطه را در موسیقی ایفا می کرد ، مقولهء ضبط و نشر آن همواره به سایر بخش ها در موسیقی گره خورده بود. “مری یک برهء کوچک داشت” اولین کاماتی بودند که توسط توماس ادیسون Thomas Alva Edison در سال 1877 ضبط شد. در 1888 اولین دسک های ضبط شده با نام “صفحه” برای فروش عرضه شدند. یکی از این کارها “ترانه های غاز مادر” بود. اولین فهرست کارهای ضبط شده توسط بسیاری از ناشران شاخص در صنعت ضبط موسیقی _ مانند : ادیسون Edison ، برلینر Berliner و ویکتور Victor _ همگی شامل بخش هایی ویژه و مستقل برای موسیقی کودک بودند.
در دهه های 1930 ، 1940 و 1950 کمپانی های ضبط موسیقی ، به نشر آثار ویژهء کودک ادامه دادند. در میان این ناشران، کمپانی های : والت دیزنی Walt Disney ، آر سی ای ویکتور RCA Victor ، دکا رکوردز Decca Records ، کپیتول رکوردز Capitol Records ، برادران وارنر Warner Brothers و کلمبیا رکوردز Columbia Records آثاری را منتشر کردند که بر پایهء کارتون های محبوب و یا ترانه های Nursery Rhymes2 ساخته شده بود.
اغلب این آلبوم ها دارای بروشوری بود که بچه ها می توانستند توسط آن ، ترانه را با خواننده همراهی کنند. بسیاری از چهره های شاخص در تئاتر ، رادیو و انیمیشن _ مانند : بینگ کراسبی Bing Crosby ، هارولد پیری Harold Peary (گیلدر اسلیو بزرگ) ، ارسان ولس Orsan Welles ، دان دولیتل Don Doolitle ، ژانت مک دونالد Jaenette Mc.Donald ، روی راجرز Roy Rogers ، فانی برایس Fanny Brice ، بیل بوید Bill Boyd ، اینگرید برگمن Ingrid Bergman و فردریک مارچ Fredric March _ در ساخت این آثار حضور داشتند.
نقش مؤثر دیزنی بعد از دههء 1930 در سینمای کودک ، نشان از کسب جایگاهی ویژه نیز در تولید موسیقی کودک داشت. اولین ترانهء محبوب دیزنی ، “Minnie’s Yoo Hoo ” قطعه-آهنگ اصلی موسیقی کارتون میکی ماوس بود (1930). بعد از ساخت اولین فیلم بلند انیمیشن (توسط دیزنی) ، یعنی “سفید برفی و هفت کوتوله” (1937) با موسیقی موفق فرانک چرچیل و لری موری _ که شامل آهنگ های “سوت بزن در حالیکه کار می کنی” ، “روزی شاهزادهء من از راه خواهد رسید” و “آه!” می شد _ قالبی برای ترکیب انیمیشن قصه های جن و پری و ترانه های ویژهء آن ، مشخص شد که در فیلم هایی مانند “پینوکیو” (1940) و “آواز جنوب (1946) _ تا دههء 1970 _ از آن ها استفاده گردید.
منبع : http://en.wikipedia.org
توضیحات مترجم :
2.Nursery Rhymes ، ترانه های سنتی و ویژه کودکان که به زبان انگلیسی سروده شده است.
ثمین باغچه بان آهنگساز پیشرو ایرانی که همیشه آرزو داشت هر روز نوروز و هر چهارشنبه، چهارشنبه سوری باشد، درست در روز چهارشنبه سوری دو سال پیش (۱۳۸۶) در غربت جانکاه خود در استانبول درگذشت و در نخستین روز نوروز به خاک سپرده شد.ما در پائیز همان سال به دیدار او رفته بودیم تا گپ و گفت و گوئی با او داشته باشیم. آن چه میخوانید حاصل این گفت و گو و یکی دو گفت و گوی پیش از آن است.
ثمین با غچه بان در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در تبریز زاده شد. پدرش جبار باغچه بان، در خانه خود کودکستانی به نام ” باغچه اطفال” بنیاد کرده بود که در آن از بام تا شام سرود خوانده میشد. ثمین در همین باغچه و در میانه شعر و سرود چشم به جهان گشود و در کنار کودکان دیگر از روشهای پرورشی پدر بهره میبرد.
ثمین هنوز خردسال بود که همراه خانواده و به سبب ماموریت پدر رهسپار شیراز شد و در آن جا نیز همه لحظات زندگیاش در کودکستان خانگی پدر گذشت. در سال ۱۳۱۱ خانواده باغچه بان بازناگزیر از تغییر محل اقامت شد. این بار نوبت تهران بود که پدر در آن نخستین مدرسه آموزش کر و لالها را به وجود آورد. زندگی پدر سرشار از فقرو فاقه بود. میان مشغلههای گونهگون از شاگرد قنادی گرفته تا آموزگاری، آموزش و پرورش کودکان، به ویژه کودکان کر و لال، بیشترین توان و زمان او را مصروف خود میداشت.
ثمین به گفته خودش موش آزمایشگاه پدر شده بود. پدر گوشهایش را با موم پر میکرد و او را وامیداشت بدون استفاده از حس شنوائی حرفهای اورا دریابد. آزمایشهای پدر به نتیجه رسید و برای نخستین بار در ایران سمعکی را به نام “تلفن گنگ” اختراع کرد و آن را به نام خود به ثبت رسانید.
ثمین بدینگونه در فضای آموزش و پرورش کلاس پدر از”ارتباط طبیعی صوت و کلام” آگاهی پیدا کرد و دریافت که هر واژه بار صوتی و احساس موزیکال خود را دارد و این دو را میتوان جای یکدیگر نشانید. آزمایشهای پدر از یک سو و آشنایی مادر با موسیقی و تارنوازی از سوی دیگر تاثیری ترکیبی در ثمین بر جای نهاد که راه آینده او را روشن ساخت. ثمین در “باغچه اطفال” خواننده سرودهایی بود که از پیوند شعر پدر و آهنگ مادر پدید میآمد.
شانس بزرگ
ثمین در سال ۱۳۱۷ در هنرستان عالی موسیقی نام نوشت. البته کارها آنگونه که دلشمیخواست پیش نرفت. آرزو داشت پیانونواز شود ولی شرط محال نخستین آن بود که پیانویی در خانه داشته باشد.
این با زندگی فقیرانه خانواده باغچه بان سازگار نبود. ناگزیر ولی باز هم با شور و شوق ویولن را انتخاب کرد، با این فکر که از ویولنی که مادرش در خانه داشت استفاده کند. ولی شرط غیر عملی دیگر آن بود که جنس ویولن باید ممتاز باشد. ویولن مادر چنین نبود.
ثمین به ناگزیر و بر خلاف میل درون به سازهای بادی روی آورد که آنها را میشد از هنرستان بهوام گرفت. در قرعه فال ثمین نام دو ساز ” کر” و ” ابوا” آمده بود. بی رغبتی به سازهای بادی تحمیلی در نهایت به سود ثمین تمام شد. زیرا او را به سوی آهنگسازی سوق داد و در کلاس آرمونی نو بنیاد “پرویز محمود” که تازه از بروکسل بازگشته بود نام نوشت. سازهای بادی نیز به کناری نهاده شد. زیرا به سبب درگیری جنگ دوم جهانی، هنر آموزان خارجی این سازها به کشورهای خود بازگشتند و بیشتر کلاسهای هنرستان تعطیل شد.
ثمین در جمع یکی دو سالی توانست در هنرستان درس بخواند و بتواند به قول خودش ” گام دو ماژور” را با ابوا بنوازد و مبانی اولیه آرمونی را هم بیاموزد. ولی در هنگامه دلسردیها شانس دیگری به او روی آورد.
او توانست با استفاده از یک بورس تحصیلی به ترکیه برود و در کنسرواتوار آنکارا در رشته آهنگسازی تحصیل کند.
ثمین باغچه بان در همان آنکارا با “اولین” دختری از همدورههای خود ازدواج کرد و در سال ۱۳۲۹ با ذهن و اندیشهای پرورده به ایران بازگشت. اولین همیشه یار و مددکار ثمین بود.
او که در رشته پیانو و آواز درس خوانده بود، پس از بازگشت به ایران کوشید بیشترین توان خود رابرای تفسیر آفریدههای همسر خود به کار گیرد. ثمین خود همیشه میگفت اگر نامی در میان آهنگسازان ایران یافته به همت اولین بوده است.
اولین علاوه بر این، سه گروه آواز جمعی بنیاد کرد. گروه کر هنرستان عالی موسیقی، گروه کر تهران و گروه کر فرح پهلوی. او جدا از سرپرستی گروههای آواز جمعی به عضویت سازمان اپرای تهران در آمد وبا صدای گرم خود در تالار رودکی در نقشهای مختلف اپرائی ظاهر شد.
و اما ثمین پس از بازگشت به ایران در همان هنرستانی که فرا گیری موسیقی را آغاز کرده بود، به آموزش موسیقی پرداخت. او هفده سال تمام استاد هارمونی در هنرستان بود.
آفریدهها
با گشایش تالار رودکی در سال ۱۳۴۸ ثمین باغچه بان نیز چون تنی چند از آهنگسازان دیگر به استخدام این سازمان در آمد.
“زال و رودابه” نام نخستین اثر صحنهای اوست که با الهام از شاهنامه فردوسی، برای اجرا در شب گشایش تالار آفریده شده است. بنیاد گروههای آواز جمعی از سوی همسر نیز، او را برانگیخت که با کار روی ترانههای بومی ایران، قطعاتی برای آواز و گروه بیافریند.
در میان قطعات بازمانده از ثمین در وهله نخست میتوان از ” بومی وار” او یاد کرد. که خودش به آن دلبستگی بسیار داشت و میگفت بیست سال منتظر مانده تا دری به تختهای بخورد و آن را با ارکستر سنفونیک تهران اجرا کند. ” درخت سرو” یکی دیگر از کارهای او در زمینه موسیقی بومی است، که برای ارکستر بزرگ، گروه کر آواز جمعی و تکخوان، نوشته شده و بر محور این دو بیتی معروف میگردد.
درخت سرو بودم، کنج بیشه
تراشیدن مرا با ضرب تیشه
تراشیدن مرا قلیون بسازن
که آتیش بر سرم باشه همیشه
فضا سازیهای درخشان ثمین از وهم بیشه، انتظار و سوزش آتش، درخت سرو را به یکی از زیباترین قطعات موسیقی پیشرو تبدیل کرده است. “شلیل” و “ویرانه” نیز از قطعات بومی تنظیم شده از سوی ثمین است که ارزشهای ویژه خود را دارد.
“پرستندگان و سپاهیان” برای گروه آواز جمعی و ارکستر، ” که داند که..” و “من عاشقیام” برای آواز جمعی، تکخوان ارکستر، ” متل” برای آواز جمعی، پیانو و سازهای ضربی و ” شعله سه رنگ” از دیگر آثار به یاد ماندنی او به شمار میآید.
بشنوید : “نوروز تو راهه ” __ از مجموعه ء رنگین کمون
ثمین قطعات برانگیزانندهای نیز برای کودکان ساخته که تعدادی از آنها را موسسه ماهور، زیر عنوان “رنگین کمون” به بازار فرستاده است. ثمین، رنگین کمون را به پدرش اهدا کرده که “اولین شعرها و سرودهها را به او یاد داده و برایش دفترچه نقاشی و مدادهای رنگی خریده… و دستش را گرفته تا بتواند تصویر اولین آهو، کشتی، کلاغ، خورشید و آدمها را بکشد…”
اجرای قطعات رنگین کمون را شماری از اعضای ارکستر سنفونیک رادیو وین، به رهبری “توماس کریستیان داوید” بر عهده داشتهاند و متنها را بهجت قصری(سوپرانو) و اولین باغچه بان( متسو سوپرانو) خواندهاند.
زندگی نامه ثمین باغچه بان کامل نخواهد بود اگر از کوششهای او در زمینه ادبیات سخن به میان نیاوریم. او از نادر موسیقیدانان ایرانی بود که دستی توانا در نوشتن داشت و گزارش و نقد و قصه مینوشت.
در سفر ترکیه، به ” ناظم حکمت” شاعر چپ گرای ترک علاقمند شد و در بازگشت به ایران، برخی از آثار او را به فارسی برگرداند. بعدها به ترتیب سراغ “عزیز نسین” و “یاشار کمال” رفت و کارهائی از آن دو را نیز به فارسی در آورد.
ثمین خود میگفت که نخستین معرف شاعران و نویسندگان برجسته ترک به جامعه فرهنگی ایران بوده است. در جمع دوازده جلد کتاب از ثمین به یادگار مانده که غالب آنها به چاپهای بعدی رسیده است. دو سه متن دیگر نیز در دوره مهاجرت به ترکیه( از سال ۱۹۸۴ به بعد) فراهم آورده بود و در جستجوی ناشری امین بود که آنها را به دستش بسپارد و چنین نشد.
محمود خوشنام
منبع: بی بی سی
دانه می چید کبوتر
به سرافشانی بید
لانه می ساخت پرستو
به تماشا خورشید
صبح از برج سپیدارن می آمد باز
روز با شادی گنجشکان می شد آغاز
نغمه ساران سراپرده ی دستان و نوا
روی این سبزه ی گسترده سراپرده رها
دشت همچون پر پروانه پر از نقش و نگار
پر زنان هر سو پروانه ی رنگین بهار
هست و من یافته ام در همه ذرات بسی
روح شیدای کسی نور و نسیم نفسی
می دمد در همه این روح نوازشگر پاک
می وزد بر همه این نور و نسیم از دل خاک
چشم اگر هست به پیدا و به ناپیدا باز
نیک بیند که چه غوغاست در این چشم انداز
مهر چون مادر می تابد سرشار از مهر
نور می بارد از آیینه پاک سپهر
می تپد گرم هم آواز زمان قلب زمین
موج موسیقی رویش چه خوش افکنده طنین
ابر می آید سراپا ایثار و نثار
سینه ریزش را می بخشد بر شالیزار
رود می گرید تا سبزه بخندد شاداب
آب می خواهد جاری کند از چوب گلاب
خاک می کوشد تا دانه نماید پرواز
باد می رقصد تا غنچه بخواند آواز
مرغ می خواند تا سنگ نباشد دلتنگ
مهر می خواهد تا لعل بسازد از سنگ
تا که صد بوسه زخورشید رباید از دود
تا که صد خوشه چو خورشید برآرد انگور
سرو نیلوفر نشکفته ی نو خاسته را
می دهد یاری کز شاخه بیاید بالا
سر خوشانند
ستایش گر خورشید و زمین
همه مهر است و محبت
نه جدال است و نه کین
اشک می جوشد
در چشمه ی چشمم ناگاه
بغض می پیچد در سینه ی سوزانم آه
پس چرا ما نتوانیم که این سان باشیم؟
به خود آییم و بخواهیم که انسان باشیم!
غزلى التقاطى از آقاى دكتر ناصر سعادت لاجوردى
ارديبهشت ١٣٩٥
پنجره باز مى شود صبح سلام مى كند
نور در آستان آن بين كه قيام مى كند
در میان شکست پروژههای صدا و سیما و کفگیرِ توان تأمین بودجه برای سریالسازی که کاملاً علنی و پر سر و صدا به تهِ دیگ خورده، سریالِ شهرزاد، پدیدهای متفاوت در میان سریالهایی است که تا کنون چه در تلویزیون و چه در بخش نمایش خانگی دیدهایم. آنقدر متفاوت، که روزنامهی گاردین هم اخیراً مقالهای دربارهیی آن منتشر کرده که در بخش ابتداییِ این نوشته، قسمتهایی از ترجمهی آن را با هم میخوانیم:
ازآن جمله اند. با الهام گرفتن از سنت زیبا, و موفق «شب شعر» که با همت دوستان فرهنگ دوست قديمي بنا گذاشته شده بود برآن شدیم که « شب موسیقی» شاخه ای دیگرازهنر ایرانی را به بوته آزمایش بگذاریم.
–Aram Boghosian for the Boston GlobBy Dialynn Dwyer 2:06 PM
———————————————————————————————-
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم
ما کشته آن مهرخ خورشید کلاهیم
ما از دو جهان ، غیر تو ای عشق نخواهیم
صد شور نهان با ما ، تاب و تب جان با ما
در این سر بی سامان غمهای جهان با ما
با ساز و نی ، با جام می ، با یاد وی
شوری دگر اندازیم در میکده جان
جمع مستان غزل خوانیم
همه مستان سر اندازیم
سر اندازیم سر افرازیم
خبر این هنر ندایم
که هرچه می توانیم
غم از دلها بر اندازیم
” دلشدگان “
در زمان سلطنت احمد شاه، تاجری فرنگی به بهانه رونق فرهنگ و هنر قصد دارد با پركردن چند صفحه از چند موسیقی دان ایرانی، ردیف های اصیل ایرانی را كه در حال فراموشی است، از گزند گذر زمان محفوظ نگه دارد.
به همین منظور از آقاحسین دلنواز خواسته می شود كه جمعی از بهترین نوازندگان را برگزیند. این قصد و برنامه سفر به فرنگ با مشكلاتی مواجه می شود. اما استاد دلنواز خود تصمیم می گیرد این برنامه را عملی كند.
در فرنگ صدای دلنشین اهرخان خواننده گروه، هنگام تمرین، موجب شفای لیلا برادرزاده سفیر عثمانی می شود كه در مجاورت باغ پانسیون گروه زندگی می كند.
هوای سرد و موذی فرنگ طاهرخان را كه جسماً آدم ضعیفی است، دچار ذات الریه می كند. آنها پس از اتمام كارهای ضبط صفحه، دچار مشكلات مالی شده مجبور می شوند برای جبران، كنسرتی برپا كنند.
طاهر بیمار تمام جانش را در آوایش می نهد… در راه بازگشت، به زمان آغاز جنگ اول جهانی، كشتی مسافربری حامل آنها اشتباهاً مورد اصابت گلوله های توپ قرار می گیرد و اثاثیه مسافران به آب ریخته می شود. صندوق صفحات پر شده برامواج آب شناور می گردد.
گلچهره مپرس آن نغمه سرا از تو چرا جدا شد
گلچهره مپرس پروانه تو بی تو کجا رها شد
مرنجان دلت را
رها کن غمت را رها کن
مخور غم مخور غم نگارا
گلچهره بریز تو خون من بلبل نغمه زن را
==================================================
ساقیا ؛ ساقیا ؛ زده ام بتده نابی که مپرس
جامی زده ام از چشم مهربان تو / سر خوش بردم خانه به خانه کو به کو
هر دم ز چشمانش ، جرعه ای از جهان / ریزد به گل من ، روشنتر از عالم جان
ساقی چشمان او ، پیمانه پیمانه عشق ، ریزد به جام جانم
حرفی دارد ، رمزی گوید ، شیدا کند ما را ، یارا ؛ یارا
ساقی جامی دگر ، آتش زان شعله ور
به یک نظر ، به یک نظر ، ما را ز دست ما ببر
==================================================
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذاریم
دیده بخت به افسانه او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند
ای آفتاب آهسته نه پار در حریم یار من
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند
==============================================================
به کجاها برد این امید ما را
نشد این عاشق سرگشته صبور
نشد این مرغک پر بسته رها
به کجا می روم یارا / به کجا می برد ما را
ره این چاره ندانم به خدا / نشود دل نفسی از تو جدا
به هوایت همه جا در همه حال
به امیدی بگشایم شب و روز پر و بال
غم عشق دل ما را / به کجاها برد بالا
==============================================================
مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
هلالی شد تنم زین غم که با طنعرای ابرویش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو
رفیقان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو
روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاری است
که بر طرف سمن زارش همی گردد چمان ابرو
دگر حور پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو
تو کافر دل نمی بندم نقاب زلف می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
اگرچه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
مدتها بود كه راه اندازي كارگاه موسيقي در منطقه مریلند آمریکا در ذهن من و تعدادی از دوستان ایرانی مطرح بود. چه بسا كه وجود شب شعر مریلند كه ساليان و با همت فرهنگ دوستان قديمي هنوز هم ادامه دارد بذر اين اقدام فرهنگي را كاشته باشد. موفقيت و تحقق اين حركت جمعي در آینده به همت و همكاري و علاقه دوستان فرهنگ پرور ايراني در اين دیار بستگي خواهد داشت.
براي اطلاع شما خلاصه انگيزه و پيشنهاد راه اندازي كارگاه موسيقي را در اینجا مطرح ميكنم :
١- ايجاد يك گردهمايي ادامه دار جمعي براي ارتقا موسيقي و با محتواي موارد ذيل :
• آشنايي با موسيقي:
آموزش تيوري و عملي موسيقي – تقويت گوش
سلفژ: شامل نت خواني، ضرب خواني و ….
• آموزش و تمرين هنرجويان : تكنوازي و گروه نوازي و گروه خواني
• ايجاد گروه كر و سرودهاي ميهني واجراي گروهي در مقابل شنوندگان و دوستداران موسيقي
• اموزش موسيقي براي كودكان و نو جوانان شبيه كلاس هاي کارل ارف آمادگي موسيقي قبل از انتخاب آلات موسيقي براي كودكان
• آشنايي با رديف دستگاه هاي ايراني براي عموم
آموزش رديف سازي و رديف آوازي به هنرجويان
٢- پيشنهاد برنامه ماهيانه
۳- منشي براي سازماندهي و پيگيري – زهره يوسفي
با سپاس فراوان از كمكهاي بيدريغ أهالي فرهنگ پرور ( با هم ) و بوبژه حسام و زهره يوسفي
دوستان دعوت شده: لطفا براي شركت در برنامه، حد اقل يك روز قبل از هر برنامه اطلاع دهيد.
براي نام نويسي در ليست كارگاه موسيقي و سوْال يا پيشنهادات خود با زهره يوسفي ، حسام يوسفي و داراب شباهنگ و از طريق ايميل تماس بگيريد.
زهره يوسفي : Zmovahed@watk.com
حسام يوسفي: hessamy@gmail.com
با سپاس فراوان
داراب شباهنگ : dshabahang@gmail.com
—————————————————————————————————–
راه اندازي كارگاه موسيقي درمریلند آمریکا چه بسا از شب شعر مریلند كه با همت فرهنگ دوستان ایرانی بنا شده بود در ذهن من الهام گرفته و بذر اين اقدام فرهنگي را كاشته. موفقيت و تحقق اين حركت جمعي به همت وهمكاري وعلاقه دوستان فرهنگ پرور ايراني بستگي خواهد داشت.
براي اطلاع شما خلاصه انگيزه و پيشنهاد راه اندازي كارگاه موسيقي را در اینجا مطرح ميكنم :
ايجاد يك حرکت جمعي براي ارتقاء موسيقي و با محتواي موارد ذيل :
1- آشنايي با موسيقی: آموزش نظری و عملي موسيقي (سلفژ: شامل نت خواني، ضرب خواني و تقويت گوش )
2- تمرين گروهی هنرجويان : گروه نوازي و گروه خواني
3- ايجاد گروه كر و سرودهاي ميهني واجراي گروهي در مقابل شنوندگان و دوستداران موسيقي
4- اموزش موسيقي براي كودكان و نو جوانان شبيه كلاس هاي کارل ارف آمادگي موسيقي قبل از انتخاب آلات موسيقي براي كودكان
5- آشنايي با رديف دستگاه هاي ايراني براي عموم
6- آموزش رديف سازي و آوازي دستگاه هاي ايراني به هنرجويان ( متوسظه و عالی)
پيشنهاد برنامه ماهيانه
منشي براي سازماندهي و پيگيري – زهره يوسفي : Zmovahed@watk.com
براي نام نويسي در ليست كارگاه موسيقي و يا سوْال و پيشنهادات از طريق ايميل تماس بگيريد.
با سپاس فراوان
داراب شباهنگ : dshabahang@gmail.com
راه اندازي كارگاه موسيقي درمریلند آمریکا چه بسا از شب شعر مریلند كه با همت فرهنگ دوستان ایرانی بنا شده بود در ذهن من الهام گرفته و بذر اين اقدام فرهنگي را كاشته. موفقيت و تحقق اين حركت جمعي به همت وهمكاري وعلاقه دوستان فرهنگ پرور ايراني بستگي خواهد داشت.
ايجاد يك حرکت جمعي براي ارتقاء موسيقي و با محتواي موارد ذيل :
پيشنهاد برنامه ماهيانه
منشي براي سازماندهي و پيگيري – زهره يوسفي : Zmovahed@watk.com
زمانی نه چندان دور در ایران دسترسی به منابع هنری از موانع بزرگ بحساب می آمد. با انقلاب انفورماتیک و پیشرفت تکنولوژی بویژه اینترنت امروزه ما با وضعیت معکوس و غیر قابل باور انفجار داده ها در همه زمینه ها از جمله فرهنگ و هنرمواجه هستیم. چنانکه امروزه در دریافت و تشخیص سره از نا سره به خاطر وفور منابع به مشگل برمیخوریم. بخشی ازسعی ما در تارنمای کارگاه هنر گزینش کیفی داده ها ازمیان بسیار منابع درهم و بخشا بی اعتبار از یک طرف و بهره برداری موثر از منابع معتبر فعالیت های اجتماعی و فرهنگی از طرف دیگر است. به قولی « همه چیز را همگان دانند » لذا بدون تعاون و کار گروهی , اقدام به بهره برداری کیفی از آین همه منابع ممکن نیست.
تحول مهم عصر جدید نسبت به گذشته همانا کمتر شدن فاصله یین هنرمند ( به تعریف کلاسیک آن ) با مخاطین هنر و یا به عبارت دیگر بالا رفتن نقش مخاطبین هنر و اشتراک در جریان تولید هنراست. رشد و ظهور هزاران هنرمند مکتب ندیده در شبکه های اجتماعی شاهد بارز این واقعیت اند، شکستن توهم دیوار آهنین بین هنرمند حرفه ای و مصرف کننده دنباله رو، هم اکنون آماده تر شده. هنرذاتی انسان است و رشد آن در یک روند پیچیده تکاملی احساس و اندیشه امکان پذیر است. جامعه سوداگر امروزی سعی در جدا کردن انسان به گروه های عظیم مصرف کننده از یکطرف و نخبه های حرفه ای از سوی دیگر دارد. اگرچه هیچ دو انسانی از نظر توانایی های جسمی و روانی یکسان نیستند ولی تقسیم بندی انسان ها به الگو های بی استعداد و با استعداد و یا انواع کلیشه های ساختگی چیزی جز اختراع این نظام برای تبدیل کردن همه چیز از جمله هنر به کالایی سودآور نیست.
در شرایطی که بدوراز محدودیت های غیرانسانی موجود درایران و به یمن امنیت وامکانات نسبی زندگی در کشور میزبان, با توجه به تاثیرپذیری متقابل جهانی بخاطر وجود اهرم پر قدرت اینترنت این شمشیر دو لبه دیگر شایسته نیست با وجود آگاهی از تحولات روزبروز در ایران و جهان به نظاره گری بی تفاوت بسنده کنیم. رشد خرد جمعی درگرو فرهنگ سازی عناصر وعوامل فعال اجتماعی در هر دوره است. قشرآگاه در چنین شرایطی نقش سفیران فرهنگی ملل خود را بازی میکنند. دیگر صرفا درد مشترک کافی نیست بلکه سعی مشترک لازمه تغیر و تکامل ماست. حفظ و اشاعه ارزشهای بالنده فرهنگ پدران و ترک ضد ارزشهای فرهنگ مخرب و مخدر در این راستا، بخش مهم و کیفی زندگی ما را دراین دیار دور از وطن تشکیل میدهد. زندگی کردن روزانه با این ارزشها و ترویج هنرهای اصیل ایرانی در یک اقدام گروهی و طولانی نسل های بعدی را با فرهنگ ارزشمند گذشته پیوند زده و ازخود بیگانگی فرهنگی آنها، با وجود دوری از بوم و بر ایران مصون میدارد.
کارگاه هنر با چنین دورنمایی اغاز به فعالیت کرده و دست یاری و همکاری را در این مسیر از شما طلب میکند.