سوگند
خواننده ویگن
اهنگ بابک افشار شعر از تورج نگهبان
در گام سل مینور
بر تو و آن خاطر آسوده سوگند
بر تو ای چشم گنه آلوده سوگند
بر آن لبخند جادویی
بر آن سیمای روشن
که از چشم تو افتاده
آتش بر هستی من
آه آتش بر هستی من
عمری هر شب در رهگذارم
ماندم چشم انتظارم
شاید یک شب بیایی
دردا تنهای تنها بگذشته بی تو
شبها درحسرت وجدایی
عاشقی گم کرده ره بی آشیانم
مانده بر جا آتشی از کاروانم
زین پس محزون و خاموشم
عشقت خاکسترم کرد
در دست باد پاییزی نشکفته پرپرم کرد
آه نشکفته پرپرم کرد