شعر بهار: برنامه ای از کارکاه شعر به سرپرستی استاد محمد پروا در جشنواره بهاره ۲۰۱۸ کارکاه هنر زبان و زیبایی شناسی هنر از مقولاتی هستند که کارگاه هنر ازابتدا دردورنمای فعالیت های خود بر آنها تاکید داشته است. آیا زبان … Continue reading
Category Archives: شعر و ادبیات
اوروبروس : کتاب تازه از ادبیات مهاجرت سپیده زمانی اوروبروس رمانی در یک صدو چهل و شش صفحه است که در پانزده فصل پی در پی توسط سپیده زمانی نوشته شده. رمان را نشر مهری در لندن به سال 2017 منتشر کرده و این نوشته به قصد آشنایی اولیه مخاطب با کتاب است. رمان مربوط به دوره ای تاریخی در ایران است که خانواده ای تبريزى به دليل فعاليت هاى سياسى پدر خانواده به مازندران تبعید می شوند تا از بحبوحه در گیری های محل زندگی خود به اجبار مهاجرت کرده باشند. دوره ملوک الطوایفی که بر برخی از نقاط ایران در شرایط تاریخی حاکم بود و زندگی رعیت تابع نوسانات احساس طبقاتی دستخوش تغیر بود. عنوان اوروبروس برگرفته از تمثیلی نمادین از اساطیر یونان باستان اخذ شده. اوروبروس؛ مار یا اژدهایی ست که دم خود را به دهان گرفته تا خودش را بخورد. واین نماد نشانه چرخه ابدی تناسخ یا ابدیت است. این نشانه به مفهوم چرخش هستی به سوی نیستی و نیستی به هستی هم برداشت می شود. اوروبروس واژه ای با تبار یونانی ست متشکل از دو جزء که شامل؛ اورا( به مفهوم دم) و بوروس ( به مفهوم خوردن) است. و روی هم رفته ترکیب این دو مفهوم معادل ؛ او که دم خود را می خورد است. این مفهوم مدخلی بر رمان است که با آیه ای از کتاب مقدس عهد عتيق خروج ١٥:٢٦ آغاز می شود. خداوند فرمود هرآینه اگر قول یهوه، خدای خود را بشنوی، و آنچه را در نظر او راست است به جا آوری، و احکام او را بشنوی، و تمامی فرایض او را نگاه داری، همانا هیچ یک از همهی مرضهایی را که بر مصریان آوردهام بر تو نیاورم، زیرا که من یهوه، شفادهندهی تو هستم. در اين آيه بر درستكارى شرط رستگارى تاكيد شده و اين مشروط بودن مى تواند تداعى كننده چرخه تداوم باشد. همچنين در زبان عبرى شفادهنده مترادف رافاييل معنى شده شخصيتى كه در رمان بدون حضور او شناخت شمسيه شخصيت اصلى رمان غيرممكن مى باشد. همان طور که در ابتدا بدان اشاره شد رمان شامل پانزده فصل است که فصول مختلف نه با شماره که با عناوینی احاله به متن می شوند تا ماهیت مفهومی و زبانی فصل مورد نظر را به مخاطب نشان دهند. دیدگاه روحانی تلفيق شده با باورهاى اساطيرى حاکم بر رمان مبین این مفهوم است که شخصیت ها در پس زمینه زندگی خود با عقاید روحانى و باور به نمادها به مصاف زندگی می روند تا با بازتاب هرآنچه بر آنها می گذرد در این وادی به قضاوت نشسته شوند. رمان با الهام از دیدگاه کلاسیک سفر قهرمان پایه گذاری می شود و این سفر که با تعریف استوارت ویتیلا در کتاب اسطوره و سینما؛ شامل سفری دوازده مرحله یست ؛ شخصیت را در این کش و قوس پر پیچ و تاب حوادث دچار چالش کند. زبان رمان و ساختار آن در کلیت بر اصول مدرنیته بنا گذاشته شده و این رفت و برگشت زمانی یادآور رمان های امروز جهان است. مفهوم مهاجرت در رمان چنانکه امروز ازآن برداشت متفاوتی استخراج می شود وجه غالب در روایت است و مخاطب در اولین گام تا روند روبه پایان اثر با این ویژگی همچنان همراه است. دیدگاه روحانی حاكم بر اثر از همان ابتدا قرارداد اینگونه دیدن را پیش روی خواننده قرار می دهد که نویسنده ازین مدخل برای جهان پیش روی مخاطب بهره جسته. “” یکی از روزهای فروردین بود و حیاط پر از بنفشه. همین جا در ایوان نشسته بود که دیدمش . نه اینکه قبلن ندیده بودمش، نه ، دیده بودمش. اما آن روز فرق داشت. در ایوان نشسته بود و در سکوت برای کبوترها دانه می ریخت . شبیه گل ها بود . خدا فرستاده بودش.”” (فصل اول سطر سوم تا ششم) جوزف کمبل در کتاب قدرت اسطوره می گوید: هنرمند کسی است که اسطوره رابه دوره و زمانه خود انتقال می دهد. در اوروبروس هر کارآکتری که به مانایی خود اعتمادی بی بدیل دارد دچار این چرخش نوسانی می شود که باید برای پس ازخود نیز میراثی برجانهد. موضوع مهاجرت که در دنیای امروز مولفه های مختص به خود را یدک می کشد در رمان حضوری ناگزیر دارد و از هر دو حیث( چه آنکه مهاجرت خود خواسته باشد یا آنکه به جبر برانسان تحمیل شود) بدان پرداخته می شود. پرداختن به آداب و مفاهیم فولکلوریک در رمان هم یکی از مولفه های دیگر است که توسط نویسنده بدان توجه عمیقی شده. تر کیب آداب قومی و رفتارهای فولک که در جای جای ایران بخش عمیقی از رفتارها را متاثر ازخود می بیند در رمان کارکرد قابل توجهی را به خود معطوف کرده. طی مراحل مختلف آنچنان که در سفر قهرمان بر شخصیت اسطوره ای احاطه دارد درکتاب به خوبی مشهود است و قهرمان بر مدار جبر و اختیار بی آنکه وضعیت را قضا و قدری نشان دهد راه خود را در پیش می گیرد. از نکات قابل توجه در کتاب استفاده نویسنده از منظر روايى است که خواننده را در بهترین وضعیت در درک مفاهیم داستان قرار می دهد. زاویه دید سوم شخص كانونى با گردش در ميان كاراكترهاى رمان مبين نگاه عميق نويسنده به وقايع از منظر چرخش ميان آنهاست و مخاطب را از بهترین نقطه در جریان حوادث قرار می دهد و چشم اندازى آشنا را پیش روی مخاطب می گشاید. همه حوادث بر روال معهود است و آنچه که در پس زمینه رمان اتفاق می افتد در هاله ای از فراموشی قرار می گیرد. حال و هوایی دراماتیک که از چشم انداز تراژیک مخاطب را کمی دور می کند رابطه عاشقانه ای از نوع عشق افلاطونی ست. این نگاه مخاطب را به عرصه نمادین پرداختن به این مفهوم در ادبیات کلاسیک خصوصن نظم و نثر کهن فارسی نزدیک می کند ؛ آنجا که همیشه معشوق در حسرت رسیدن به عشق همچنان وا می ماند و این نشانی ست برتعهد نویسنده که ملهم از ادبیات کهن این مرزوبوم می باشد. در کتاب، آنجا که پیرمردی در قبرستان برسر گور جوان از دست رفته خود شعری فولکلوریک می خواند(صفحه 129فصل زائر غریب، سطور پایانی صفحه و معنی آن در پی نوشت همین فصل) بار تراژیک سفر قهرمان ما در رمان به اوج دهشت خود نزدیک می شود و در همین فصل گره گشایی اتفاق رمان به وقوع می پیوندد، در صفحه سفید این سطور می شود به غربت غریب گونه مهاجرت خودخواسته پی برد! نقطه ای که مارا در یک تمثیل اسطوره ای با حوادث زمانه خود بر ترازویی از قضاوت خود خواسته قرار می دهدتا بیشتر به موضوع مهاجرت نگاهی ژرف و خالی از پیش داوری بیندازیم. رمان را باید درآرامشی خلسه گونه خواند تا به این باور رسید که همیشه پس از پایان آغازی هست. همچنین سپیده زمانی که … Continue reading
ناصر سعادت لاجوردی چیست شادی ؟ روز عشق و قاصدک جمله در حیرت ، ز باورها بریدن صاف گشتن، وز تعصب ها پریدن خواندن شعری ز سایه، سایه ی معشوق دیدن لقمه ای نان و پنیر و سبزی از جالیز … Continue reading
به مناسبت شب یلدا 1396 به اهتمام : منصور توکلی … Continue reading
سروده های ماندانا خضرايى: راز شب شام بی سحر ماندانا خضرايى ، شاعر و خواننده موسيقى ايرانى در ٣ بهمن ١٣٥٨ در شهر كرمان چشم به جهان گشود. نخستين نغمه هاى آوازى و سازى را از پدر شنيد كه صدايى … Continue reading
سروده نوشین ۲۲ جون ۲۰۱۷ ساعتي پيش كه بيدار شدم غم و غصه ها شنيده غرق اخبار شدم رفتم به سراغ گيشه اَي با تلفن تا زنم من گپكي با خالق خلق و جهون كفتمش اَي دوستم مي شنوي يا … Continue reading
ساعت 12:00 – 1:00 روز شنبه June 03 , 2017 در 11304Spur Wheel lane Potomac MD چکامه نگاری – بیت آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست آنکه بیرون کند از دیده و دل … Continue reading
سروده حسام یوسفی پيرى و جوانى الا پير دانا، تو خود خوب دانى نيابى دگر روزگار جوانى همه عمر طى شد به دنبال فردا مگر چيست فردا، به جز ناتوانى مكن فكر فردا تو امروز اى دوست اگر باشدت اندكى … Continue reading
در باره دکتر “محمد پروا” دکتر “محمد پروا” متولد 1346 در شیراز میباشد. او همزمان با تحصیل در دانشکده معماری، به حوزه ادبیات وارد گردیده و در خصوص هنر و ادبیات ایران به تحقیق پرداخت. وی پس از فارغ التحصیلی … Continue reading
اگربرای هر یک از اشکال شعور اجتماعی چون علم و فلسفه و هنر زبان ویژه ای قایل باشیم , مانند ریاضی زبان علم و منطق زبان فلسفه , پس زبان برای هنر چگونه است؟ و آیا هنرهای موسیقی , شعر , نقاشی , سینما و … … Continue reading
شعر و کلام دکتر ناصر سعادت لاجوردی غزل شب چهل شب بدر کوبید دختری با چشم گریان سرک دست نمناکش بروی شیشه ها ره نشانی زد زغم و اندیشه … Continue reading
تصنیف راز دل – دستگاه همایون آواز اصفهان آهنگساز : استاد همايون خرم ترانه سرا : مرحوم استاد بهادر يگانه نت آهنگ نت آهنگ شعر آهنگ ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این … Continue reading
او نیامد رسیدند خیل یاران او نیا مد در میخانه بستند او نیا مد بدل دادم نوید دید ن او ولی تا پشت در هم او نیامد بنوشیدند جام می پیا پی پراز می جام وی شد او نیامد … Continue reading
قبلا در باره گروه کر و ساخت واجرای سرود های میهنی صحبت شده واینک شما دوستان علاقمند و دست اندر کار موسیقی را به تدارک ” گروه کر ” و یک کار گروهی برای تولید واجرای سرود های میهنی دعوت میکنم. اولین پیشنهاد من یک سرود میهنی بر پایه شعر بانوی شعر معاصر ایران سیمین بهبهانی یعنی « دوباره میسازمت وطن » است. شرایط پیشنهادی برای داوطلبین شرکت در این گروه: ۱- گروه کر : شرکت برای داوطلبین زن و مرد آزاد است برای شروع حد اقل ۵ نفر برای خانم ها و ۵ نفر آقایان ۲- تک خوان های زن و مرد ( برای تک خوان این سرود ، بعدا تصمیم گیری … Continue reading
18 July زاد روز سیمین بهبهانی است در این ویدئو کوتاه داریوش اقبالی این شعر زیبا را در حضور سیمین بهبهانی اجرا میکند. یادش گرامی! دوباره میسازمت وطن! اگر چه با خشت جان خويش ستون به سقف تو میزنم، اگر چه … Continue reading
شام غریبان داستان کوتاه از کتاب نبض نوشته فریده نزاکتی (جهان بین ) اهواز 1358 خاله ملوک برو رویی داشت . کمی تو پر و گوشتی . با موهای بلوطی و پوستی روشن و صاف. بچه دار نمی شد . … Continue reading
تحولات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ١- دوره ی پیش از مشروطه ( از اواخر صفویه تا قاجار ) مترقیان ایرانی از اواخر دوره ی صفوی به ویژه از طریق هند تا حدی با … Continue reading
“انسان باشيم” از فريدون مشيرى دانه می چید کبوتر به سرافشانی بید لانه می ساخت پرستو به تماشا خورشید صبح از برج سپیدارن می آمد باز روز با شادی گنجشکان می شد آغاز نغمه ساران سراپرده ی دستان و نوا … Continue reading
غزلى التقاطى از آقاى دكتر ناصر سعادت لاجوردى ارديبهشت ١٣٩٥ پنجره باز مى شود عشق سلام مى كند مرغ دلم ز كهكشان ره سوى بام مى كند سپس نگاه پرسه جو … Continue reading
رضا قريشى نژاد به خانه ام سری بزن، بهار را بهانه کن دوباره خلوت مرا، بیا پر از ترانه کن مرور کن مرا، ببین چقدر با تو شاعرم دل بهانه گیر را، بمان و بی بهانه کن تمام واژه های … Continue reading
اهل آرامش که شدی، آرام آرام درک می کنی، که ساکنین این وادی، همه عاشق به هم و اهل همدلی اند. اهل آرامش که شدی، از گذشته به آرامی عبور می کنی، و روح و روانت را با ناملایمات قدیمی … Continue reading
مریم فروزمند فوق لیسانس روانشناسی … Continue reading
ناشناس مهرخوبان را همیشه میتوان در یاد داشت میتوان درسینه ی خود كلبه ای آباد داشت دور از اندیشه ی نامحرمان دراوج عشق میشوداندیشه ای هم پاك هم آزاد داشت میشود اندرحریمِ قلب ها بامعرفت با صفای دوستیها تاابد فریاد … Continue reading
محمد غفارى روز خاموش که شد وقت درخشیدن توست بهترین لحظهی شب لحظهی تابیدن توست ابرها پشت به ماهند به تو خیره شدند ماهِ پنهان شده هم محو درخشیدن توست قرن ها فاصله باقيست میان من و شعر این که … Continue reading
محمد سلمانى عشق چیزی شبیه در زدن است مثل دیدار ، مثل سر زدن است سفری بین نــور و تــاریکی سر زِ خاور به باختر زدن است گفت و گو با نگــاه ، در سكوت حرف دل را به یکدگر … Continue reading
احسان حق شناس آمدی ، چینش نمودی واژه را خود نوشتی شعرِ عشقِ تازه را بی تو شیرین ، شورِ فرهادش نبود بیستون را ترس ، فریادش نبود با نگاهت اطلسی جانی گرفت زندگی آهنگ عرفانی گرفت کوچه با عطر … Continue reading
“هوشنگ ابتهاج” (ه.الف.سایه) برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست تا آئینه رفتم … Continue reading
محمد علي جوشايى اگر دل ببندی به بال نسيم به یک چشم بستن به هم میرسیم نترس از جنون ساز لیلا بزن بگو عاشقم ، دل به دریا بزن! بخند ای بهارِ دل سرد من! کسی نیست غیر از تو … Continue reading
ازكيوان شاهبداغي نه تو می مانی نه اندوه و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود ، قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم ، خواهد رفت آن چنانی … Continue reading
غروب جمعه پاييز و چشمانی كه تا باريدنش تنها به قدر يك بهانه فاصله باقيست غروب و جمعه و پاييز عجب تركيب دلتنگی كنون بايد همين امروز اين لحظه در غروب جمعه پاييز، برخيزم و دنيای خودم، آنگونه ای سازم … Continue reading
ازهما مير افشار عاشق نشدي زاهد، ديوانه چه ميداني؟ در شعله نرقصيدي، پروانه چه ميداني؟ لبريز مي غمها، شد ساغر جان من خنديدي و بگذشتي، پيمانه چه ميداني؟ يك سلسله ديوانه، افسون نگاه او اي غافل از آن جادو، افسانه … Continue reading
ازسعيده طباطبايى ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺩﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺟﺎﻧﺎ ﺑﺰﻥ ﺁﺗﺶ ﺗﻨﻢ ﺑﻪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺳﺎﺯ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﮐﻮﮎ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺳﺎﻏﺮﻭﺟﺎﻡ ﺷﺮﺍﺏ در محفل سيمين وَشان جام گوارا ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﭼﻨﮕﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺰﻥ ﺭﺣﻤﯽ … Continue reading
شعر از: مرجان علیشاهی می شود عشق به یک خنده سر آغاز … بخند می شود روز من از خنده ات آغاز … بخند می نشیند به دلم نغمه احساس، چه خوب می نوازی تو به لبخند خودت ساز… بخند … Continue reading
شعر از: قیصر امین پور کودکی هایم اتاقی ساده بود قصه ای ، دور اجاقی ساده بود شب که می شد نقش ها جان می گرفت روی سقف ما که طاقی ساده بود می شدم پروانه ، خوابم می پرید … Continue reading
از محمد علی بهمنی گاهی چنان بدم که مبادا ببینی ام حتــی اگـــر به دیده رویــا ببینی ام من صورتم ، که به صورت شعرم شبیه نیست بر ایــن گمـــان مباش کـه زیبا ببینی ام شاعر شنیدنی ست ولی میل،میل … Continue reading